رهبری در قامت متفکر

در آستانه سی‌وسومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، خبرنگار روزنامه ایران مصاحبه‌ای با رئیس پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات ‌فرهنگی انجام داده است که در این مصاحبه، دکتر نجفی درباره‌ شأن فکری و نظریه‌پردازانه حضرت امام خمینی(ره) مواردی را مطرح کرده است که ماحصل این گفت‌وگو از نظرتان می‌گذرد:
«منشور فکری – سیاسی حضرت امام خمینی(ره)» در گفت‌وگو با دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات ‌فرهنگی
رهبری در قامت متفکر
حضرت امام(ره) جزو معدود متفکرانی بودند که توانستند فلسفه سیاسی خود را اجرایی کنند

«حضرت‌ امام خمینی(ره) در وهله نخست یک متفکر و نظریه‌پرداز است؛ کسی که می‌کوشد با بهره گرفتن از مرجعیت فکری و دینی خود به‌عنوان ولی‌ فقیه که شأنی نظریه‌پردازانه و فکری دارد و نه صرفاً به‌عنوان یک رهبر سیاسی، مسائل نظام را حل کند.» این توصیف‌ دکتر موسی نجفی، استاد تمام علوم‌سیاسی و رئیس پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات ‌فرهنگی درباره‌ شأن فکری و نظریه‌پردازانه حضرت امام خمینی(ره) است. او حضرت امام(ره) را از معدود متفکرانی برمی‌شمارد که توانست فلسفه سیاسی خود را با موفقیت پیاده‌سازی و اجرا کند.

?جناب دکتر نجفی، اغلب از حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان یک رهبر سیاسی که بنیانگذار یک نظام سیاسی نوین شدند، صحبت می‌شود، اما ایشان از شأنی فکری، فلسفی و نظریه‌پردازانه نیز برخوردار بودند. دستگاه فکری حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان یک «متفکر» چه مختصاتی داشت؟

?حضرت امام خمینی(ره) در وهله نخست یک شخصیت فکری برجسته بودند که از سن چهل تا شصت سالگی به ‌مسائل فکری مبادرت داشتند و «مسائل سیاسی» را فقط رصد می‌کردند. با اینکه نهضت بزرگی مثل «ملی شدن صنعت نفت» را پیش روی داشتند اما رد پایی از ایشان در این نهضت نمی‌بینیم. تقریباً در هیچ یک از جناح‌بندی‌های نهضت و مسائل آن وارد نشدند و در هیچ کدام از جریان‌های سیاسی حتی مذهبی آن زمان، مشارکت فعال نداشتند و تنها بعد از انقلاب از مرحوم آیت‌الله کاشانی در مقابل ملی‌گراها، چندین بار تجلیل کردند، اما بعد از شکست نهضت نفت و کودتای ۲۸ مرداد، حاکمیت امریکا به جای انگلیس، رحلت آیت‌الله کاشانی و آیت‌الله بروجردی یعنی زمانی که به سن شصت سالگی رسیده بودند، ایشان وارد گود سیاست شدند و بتدریج نسبت به دخالت امریکایی‌ها و حذف «قسم به قرآن» واکنش نشان داده و انتقادات خود را مطرح کردند. مشخص بود که انتقادات امام(ره) به این مسائل بهانه ‌است و هدف بلندتری را مد نظر دارند که همان استقرار نظام جمهوری اسلامی است. ایشان برای همراه کردن علمای دیگر و مردم باید یکسری برنامه‌‌های کوتاه‌مدت و اجرایی‌ را پیش می‌کشیدند تا جامعه بتدریج سیاسی‌تر شود و به برنامه‌های ایشان در مسیر تغییر رژیم اعتماد کند. سرنخ درگیری ایشان با انجمن‌های ایالتی و ولایتی و مسأله کاپیتولاسیون را می‌توان در کتاب «کشف الاسرار» ایشان که در دهه بیست به رشته تحریر درآمده است، ردگیری کرد.
اما بیست سال بین کتاب «کشف‌الاسرار» و حرکت سیاسی ایشان فاصله است. چرا؟
چون ایشان در حال رصد کردن اوضاع جامعه هستند. حساسیت ایشان نسبت به دخالت خارجی‌ها و دینی‌ شدن جامعه در این کتاب نمود برجسته‌ای دارد. بنابراین، همان‌طور که در پرسش شما هم طرح شد، حضرت امام خمینی(ره) در وهله نخست یک متفکر و نظریه‌پرداز است؛ کسی که می‌کوشد ابتدا مسائل را متفکرانه تحلیل کند. به همین دلیل، ایشان را ابتدا به ترکیه و بعد به نجف می‌فرستند. آنجا هم ۱۵ سال در کرسی مرجعیت نشسته و در کنار شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله‌العظمی خویی و مرحوم آیت‌الله‌العظمی شاهرودی مشغول تدریس می‌شوند، ولی فضای عراق یک فضای عربی بود و به گونه‌ای نبود که ایشان بتواند حرکتی سیاسی را رقم بزند.
بعد از انقلاب هم جنگ می‌شود و ایشان آنجا هم سعی می‌کند تا با بهره گرفتن از «قدرت اجتهاد» و «مرجعیت فکری و دینی» خود، مسائل نظام را نه به‌عنوان یک رهبر سیاسی بلکه به‌عنوان یک «ولی‌ فقیه» که شأنی نظریه‌پردازانه و فکری دارد، حل کند. بر این اساس، می‌توان برای ایشان یک «فلسفه سیاسی» قائل شد که در بردارنده راهکارهایی برای حل مسائل انقلاب و افق‌گشا برای آینده جمهوری اسلامی است.

?مهم‌ترین مسأله در فلسفه سیاسی ایشان چیست؟

?در فلسفه سیاسی امام(ره) بیشتر بحث بر سر «مشروعیت نظام سیاسی» است. ایشان جزو معدود متفکرانی هستند که فلسفه سیاسی خود را پیاده‌سازی کردند. برخی متفکران صرفاً به یک فلسفه سیاسی به لحاظ ذهنی و تئوریک دست پیدا می‌کنند اما برای پیاده‌سازی آن فرصتی نمی‌یابند، اما خوشبختانه حضرت امام(ره) این فرصت را پیدا کردند.

?«مشروعیت» یک نظام سیاسی در اندیشه ایشان، چگونه محقق می‌شود؟

?ایشان مشروعیت را از آن خدا می‌دانند و در واقع، در فلسفه سیاسی حضرت امام(ره) «ولایت» و «دموکراسی» با هم جمع شده است.

?در اندیشه سیاسی امام شرط تحقق جمهوریت نظام چیست ؟

?در فلسفه سیاسی حضرت امام(ره) مشروعیت نظام از مردم نیست، بلکه مشروعیت نظام از «ولایت فقیه» است و ولایت فقیه هم مشروعیت خود را از امام زمان(عج) و نظریه امامت دارد نه از خودش؛ اما مردم باید این ولایت را بپذیرند. بنابراین، فلسفه سیاسی ایشان دو جزء دارد؛ یک جزء الهی که به نظریه امامت ختم می‌شود و یک جزء مردمی که آن هم وجهی دینی دارد و ایشان با قبول نظریه جمهوری و تفکیک‌ قوا، این وجه مردمی را پذیرفتند و تلفیق کردند.

?در تحلیل محتوای بیانات حضرت امام(ره)، واژه «مردم» بسامد بالایی دارد. اساساً «مردم‌مداری» در فلسفه سیاسی ایشان چه مختصاتی دارد؟

?نگاه یک «مرجع تقلیدِ نظریه‌پردازِ شیعی مسلمان» غیر از نگاه یک نظریه‌پرداز لیبرال یا یک نظریه‌پرداز مارکسیست است و مختصات خود را دارد. طبیعتاً نگاه حضرت امام(ره) به «مردم» نمی‌تواند برآمده از تعریفی باشد که مارکسیست‌ها یا لیبرالیست‌ها از جایگاه مردم در یک نظام سیاسی و اجتماعی ارائه می‌کنند.
«مردم» در اندیشه حضرت امام(ره) به تعبیر شهید مطهری، مردمی هستند که «منِ متعالی» را طلب می‌کنند. تفاوت مکتب لیبرالیسم و مارکسیسم با فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) این است که «مردم» در مکتب لیبرالیسم و مارکسیسم، سکولار هستند و اساساً دین را رها کرده‌اند و گاه در تقابل با آن قرار دارند، اما «مردم» در فلسفه سیاسی امام(ره) اگر رفاه، اقتصاد و آزادی می‌خواهند، مطالبات‌شان یک قید دینی هم دارد؛ یعنی رفاه، آزادی و اقتصاد را در سایه «دین» می‌خواهند. «مردم سالاری دینی» نه یک جمهوری تنهای سکولار و نه یک حکومت اسلامی بدون مردم است.

? «تمدن‌سازی» در فلسفه سیاسی حضرت امام خمینی(ره) چه جایگاهی داشت؟

?بیشتر مبارزات حضرت امام خمینی(ره) علیه رژیم شاه بود و بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی، جنگ شد، بنابراین ایشان بیشتر بر مشکلاتی چون تغییر رژیم پهلوی و مبارزه با صدام متمرکز شدند. بحث از «تمدن» زمانی موضوعیت می‌یابد که یک نظام شکل بگیرد. برای شکل‌گیری نظام، جنبش نرم‌افزاری لازم است تا نهادها بازسازی شده و در اجتماع پیاده شود، اما رحلت امام(ره) بلافاصله بعد از جنگ، باعث شد که کار «نهادسازی پیشرفته» عملاً با آیت‌الله خامنه‌ای ادامه پیدا کند. بنابراین بحث‌های تمدنی در فلسفه سیاسی امام(ره) اجمالی است. برپایی نظام، ایجاد قانون اساسی و… همه دغدغه‌هایی تمدنی است اما طرح تفصیلی این مسائل و پیاده‌سازی آنها بعدها محقق شد. ایشان فضایی را ساختند و قاعده‌ای را بنا گذاشتند که ظرفیت «ایده تمدن‌سازی» را داشت. اگر پایه‌گذاری ایشان، پایه‌گذاری محدودی بود، ما امروز به این جایگاه تمدنی نمی‌رسیدیم. مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای، این نگاه تمدنی را از «اجمال» به «تفصیل» بردند.

?با توجه به مسائلی که امروزه در جامعه‌مان با آن مواجه هستیم به نظر شما کدام بُعد از اندیشه سیاسی ایشان می‌تواند برای امروز ما بیشتر راهگشا شود؟

?مجموعه افکار ایشان در قانون اساسی متجلی شده و تنها نمی‌توان بر یک بُعد آن انگشت گذاشت. ایشان یک «نظام» ایجاد کردند و نظام نیازمند یک سلسله از مفاهیم است. بنابراین همه مفاهیمی که ایشان بویژه در قانون اساسی طرح کردند اعم از مردم‌سالاری، دین، نظام اسلامی و ولایت‌فقیه، هم نیاز امروز ما و هم راهگشای مسائل ما است. اما اصل اساسی‌ که امروز باید محل تأمل بیشتر قرار گیرد، اصل تلفیقی است که امام(ره) بین «مشروعیت دینی» و «مقبولیت مردمی» ایجاد کردند که بسیار بدیع بود و ایشان را در حاکمیت نظام سیاسی موفق کرد و اساساً بر اساس این تلفیق بود که توانستند نظامی برپا کنند که نه لیبرال است و نه مارکسیست. این مشی فکری و منش سیاسی ایشان برای امروز ما می‌تواند بسیار راهگشا شود. به رغم اینکه چند دهه از رحلت امام(ره) می‌گذرد، اما هنوز افکارشان زنده است؛ چون تازگی، پویایی و عمق دارد، اما با این حال، باید از برخورد سطحی، حذفی یا اضافی با افکار امام(ره) پرهیز کرد. امام(ره) را باید عمقی بخوانیم تا به اصل و اساس حرف ایشان پی ببریم که البته این مهم از رهگذر تحقیقات به‌دست می‌آید. بقیه ملل اسلامی هم محتاج شناخت بیشتر امام(ره) هستند تا بتوانند از افکار ایشان بهتر بهره بگیرند.

 

لینک مصاحبه از اینجا قابل مشاهده می‌باشد.

انتشار در:

دیدگاهتان را بنویسید