موسی نجفی، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشت تخصصی «فرهنگ و انقلاب اسلامی؛ رویشها و دستاوردها» با موضوع «ابعاد تمدنی انقلاب اسلامی و مقایسه آن با نهضتهای قرون گذشته» سخنرانی کرد.
وی با بیان اینکه پیش از شروع بحث باید نکتهای مقدماتی را توضیح دهم، گفت: وقتی از ابعاد مثبت تمدنی در دوران بعد از انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی صحبت میکنیم، نباید اینطور برداشت شود که از همه مشکلاتی در حوزههای مختلف فرهنگ و جامعه و اقتصاد و… رهیدهایم و شرایطمان بسیار خوب است. اینطور نیست. مسئله برای من این است که اگر ما نتوانیم اثبات کنیم که پس از ابعاد مثبت تمدنی داشتهایم، ناگزیر یا باید به فروپاشی فکر کنیم، یا به استحاله.
نجفی ادامه داد: استحاله به این معنا است که از دل نهضت مشروطه، پادشاهی مانند رضا خان بیرون میآید و این یعنی فقط اسمی از مشروطه باقی مانده بود. بر این مبنا اگر فقط اسم جمهوری اسلامی باشد ولی واقعیت نداشته باشد، ما در حال استحاله هستیم. بنابراین باید بتوانیم ابعاد تمدنی جمهوری اسلامی را اثبات کنیم و من در این مسیر گام برمیدارم.
وی با تمایز قائل شدن میان مفاهیم تمدن و نهضت اظهار کرد: در چند قرن اخیر دو نوع تمدن شیعی رخ داد، یکی تمدن شیعی صفوی بود و دیگری تمدن شیعی جمهوری اسلامی. اما در کنار این ما شاهد بروز سه گونه نهضت در طول این چند قرن بودیم. یکی نهضتهایی که میتوان اسم آن را «نهضتهای بیداری اسلامی» اسلامی گذاشت و همینها بودند که آن فاصله و شکاف میان دوران صفوی تا انقلاب اسلامی را حفظ کردند و باعث شدند هویت تمدنی شیعی در طول این ۳۰۰ سال باقی بماند و در نهایت دوره صوفی به انقلاب اسلامی وصل شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالات فرهنگی افزود: نوع دیگر نهضتها در این چند قرن نهضتهای شیعیای مانند سر به داران و قزلباشها بودند که مثلا قزلباشها خودشان باعث ایجاد تمدن شیعی صفوی شدند. نوع سوم نهضتها هم نهضتهای ملی و غیراسلامی بودند که فقط در ابعاد سلبی با نهضتهای شیعی و دینی همراه بودند، و از نظر ایجابی هیچ همراهیای با نهضت شیعی و دینی نداشتند. اینها در نفی نظام سلطنتی و پادشاهی با نهضتهای دینی و اسلامی موافق بودند و به این نهضتها کمک کردند.
نجفی سپس به تعریف و تعیین معنای تمدن و پرداخت و توضیح داد: وقتی میگوییم تمدن بیشتر اذهان به سمت ابزار و تکنولوژی میرود، در حالی که تمدن ارتباط وثیقی با فرهنگ دارد. من معتقدم وقتی یک فرهنگ و نظام ارزشهای فرهنگی به عنوان خاستگاهی معنوی بخواهد وجه اجتماعی یا به تعبیری وجه مادی و عینی و انضمامی پیدا کند، مجبور است نهادسازی کند و این نهادسازی نیازمند ابزارسازی است تا از این طریق به آن ظهور و بروز اجتماعی برسد. این ظهور و بروز اجتماعی فرهنگ در دل جامعه همان تمدن است. به عبارت دیگر وقتی فرهنگ در جامعه مابهازا پیدا میکند به تمدن تبدیل میشود.
وی با تاکید بر ملتسازی و استقلال اظهار کرد: این دو عنصر تمدنی که امروز عناصری نبودند که ما در جمهوری اسلامی آنها ر ساخته باشیم، اینها ابعادی بودند که از تمدن شیعی صفوی به ما رسیده است. ما در جمهوری اسلامی وارث ملتسازیای هستیم که در صفویه شکل گرفت و با همه انتقاداتی که میتوان به صفویه داشت، باید امور مثبت و ایجابی آن تمدن را هم ببنیم و بازگو کنیم. امروز اگر ملتسازی شیعی در ایران بسیار جلوتر از کشورهایی مانند عراق و لبنان است به خاطر میراثی است که ما از صفویه داریم.
این پژوهشگر تاریخ سیاسی ادامه داد: در صفویه میتوانیم سه مرحله را از هم تفکیک کنیم. مرحله نخست مرحله «تاسیس» است که با شاه اسماعیل اول رقم خورد و میتوان نقش او را از این نظر با نقش امام خمینی(ره) در نظام جمهوری اسلامی مقایسه کرد. مرحله دوم مرحله «تثبیت» است که مقارن با زمان زمامداری شاه طهماسب اول است و از این نظر میتوان دوران او را با دورانی که رهبر معظم انقلاب رهبری جامعه را بر عهده دارند مقایسه کرد.
نجفی با بیان اینکه ما هنوز در مرحله تثبیت هستیم و ابعاد مختلف تمدنی هنوز محقق نشده است، اظهار کرد: البته این به معنای آن نیست که در دروان زعامت رهبر انقلاب از ابعاد تمدنی برخوردار نیستیم، ولی میتوانیم بگوییم هنوز با استقرار کامل تمدن فاصله داریم و راه نرفته بسیار است، همانطور که خود ایشان هم به این امر اذعان دارند.
وی مرحله سوم را مرحله تمدنی نامید و گفت: در زمان شاه عباس در دوران صفوی ما یک اقتدار تمدنی واقعی را شاهد هستیم که بعد از حدود ۱۰۰ سال رخ میدهد. بدین ترتیب با وجود اینکه ۴۰ سال از انقلاب اسلامی گذشته است، تحقق یک اقتدار تمدنی تمامعیار فاصلهای طبیعی داریم و نباید انتظار داشته باشیم در این مدت کم تمدن اسلامی به طور کامل در کشور ما محقق شده باشد.
نجفی افزود: صفویان بعد از صد سال توانستند ابعاد تمدن شیعی را در عرصههای مختلف شبیهسازی کرده و آن را به حوزههای مختلفی چون هنر، فرهنگ، معماری، جامعه، اقتصاد و… وارد کنند. مثلا شما در آن تمدن با میدان نقش جهان مواجع هستید، ولی امروز در تهران مثلا نماد توسعه ما «برج میلاد» است. این در نظام شیعی ما یک نماد تمدنی نیست و بنابراین روشن است که از نظر تمدنی هنوز از صفویه عقبتریم. ولی این طبیعی است، چون آنها در طول صد سال به آن رسیدند و ما تازه در چهل سالگی انقلاب هستیم.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه سپس به دو نقطه تمایز مهم بین نظام جمهوری اسامی و تمدن صفوی پرداخت و گفت: اولا صفویها در دوران خودشان صرفا با تمدن عثمانی درگیر و در جدال بودند که چندان وجه هژمونیک و جهانی نداشت، ولی نظام جمهوری اسلامی امروز با هژمونی جهان غرب به شیوهای گسترده در جدال است که بسیار سهمگینتر از جدال صفویه با عثمانی است و موانعی که بر سر تمدنسازیاش وجود دارد به مراتب بسیار زیادتر است.
وی ادامه داد: از سوی دیگر در دوران صفویه بین افکار تمدنساز و اندیشههای رهبران فکری جامعه با کارگزاران تمدن نوعی وفاق و همراهی و یگانگی وجود داشت همین عامل باعث تحقق تمدن آنها شد، اما امروز بین افکار و اندیشه رهبران فکری و دینی جامعه با کارگزاران تمدن این همراهی و یگانگی وجود ندارد و این مانع بزرگی بر سر راه تمدنسازی است.
نجفی خاطرنشان کرد: وقتی شهید مدرس میگفت سیاست ما عین دیانت (نه دین ما!) است، منظورش دقیقا همین همراهی و یگانگی بین ایدهها و آرمانها و شیوههای کارگزاری و مدیریت جامعه بود. ایشان معتقد بود در همان غرب هم سیاستشان عین دیانتشان است، به این معنا که اگر آنها به سکولاریسم اعتقاد دارند و در حقیقت دینشان همان سکولاریسم است، کارگزارانشان هم سکولار هستند و این عینیت میان افکار و کارگزاران وجود دارد و به همین دلیل است که ما امروز چیزی به اسم تمدن غرب داریم. اما در کشور ما اینگونه نیست.