مهران: موسی نجفی استاد تمام رشته علوم سیاسی است اما به تاریخنگاری شهره شده است. او زاده ۱۳۴۱ در اصفهان است. این عضو سابق هیئت علمی گروه آموزشی علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مدیر گروهی اندیشه سیاسی دانشکده الهیات و فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران، رئیسی پژوهشکده فرهنگ، انقلاب و تمدن اسلامی و رئیس گروه نظریه پردازی انقلاب اسلامی و مدیر گروهی دوره دکترای علوم سیاسی با گرایش مسائل ایران در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی درکارنامه دارد.
پرسش های «رصدخانه فرهنگی اصفهان» مانند دیگر گفتگوهای خود، درباره تعریف فرهنگ، نسبت دین و فرهنگ و مهندسی فرهنگ بود و همین مساله ما را ناگزیر به ورود «نظریه تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان» کرد. با این صاحب کرسی نظریهپردازی، در اولین خانه بیداری اسلامی ایران در اصفهان به گفتگو نشستیم که حاصل آن را می خوانید.
مهران در گفتگو با صاحبنظران شهر درباره موضوع فرهنگ بارها به این نتیجه رسیده است که یک تعریف جامع و مانع و کاملی که بتوان برآن اتفاق کرد وجود ندارد. شما یکی از نظریه پردازان حوزه فرهنگ و تمدن هستید، می خواهیم بدانیم شما چه تعریفی از فرهنگ ارایه می کنید؟ البته بد نیست در ابتدا پرسش دیگر مطرح کنیم و از نسبت فرهنگ با دین و تمدن بپرسیم. اهمیت این پرسش از شما برای آن است که شما صاحب نظریه شناخته شده ای در حوزه ی هویت و تمدن هستید. برای مان مهم است بدانیم آینده و عاقبت فرهنگ ایران چه می شود با این نوع هویت تمدنی و نگاهی که ایرانیان امروز به اطراف و محیط پیرامونی خود دارند، آیا ایرانیان ناگزیرند همچنان از تمدن جدید بهره ببرند؟ این روزها مرتب از تمدن نوین ایرانی اسلامی می شنویم. به نظر شما احیای تمدن ایرانی اسلامی چقدر با ظرفیت و وضعیت امروز ما شدنی است؟ ما چقدر از زیر ساخت های لازم برای ایجاد و احیای تمدن نوین را در دست داریم؟ چقدر لوازم آن را از دست داده ایم؟ اینگونه به نظر می رسد که این نظریه خیلی خواهان ندارد. حتی در خود نهاد و دستگاه حوزه و روحانیت هم وفور جلوه ها و فضاهایی مدرن و حتی پست مدرنی را مشاهده می کنیم و سنتی ترین نهاد ما هم در حال استفاده از مواهب دنیای جدید است. ایده ی شما برای فراگیر کردن این نگاه تمدنی چیست؟
مطلبی که شما برای آینده گفتید از دو کانال رد می شود. و تا آنها را حل نکنیم سومی حاصل نمی شود. که آن نگاه آینده است. یک نظریه ی پیوستگی در مقابل گسستگی وجود دارد. تاریخ جدید غرب ، تاریح تجدد ایران یک نظریه ی گسستگی برای کشور ماست. آنها با یک فرهنگ و تمدنی آمدند. فرهنگ و تمدن به هم وابسته است. تمدن نوع عالی فرهنگ است.
اگر اجازه دهید از همان تعریف فرهنگ شروع کنیم. تعریف شما از فرهنگ چیست؟
فرهنگ مثل هواست. فضای وسیعی دارد. هوایی که ما تنفس می کنیم فرهنگ است. منتها به ان غذای فکری فرهنگ می گویند. که شامل خیلی چیزها می شود. اما آنقدر می دانیم که تمدن و فرهنگ به هم نسبت دارند. این نسبت، طولی تکاملی و عرضی هر چه باشد، نسبت دارند. جایی که فرهنگی باور می شود تمدن می شود. فرهنگ سازنده به تمدن تبدیل می شود. اما فرهنگ غیر سازنده نه. اسکیموها، قبایل افریقایی فرهنگ دارند اما فرهنگ بارور نیست و منجر به تمدن نمی شود.
این فرهنگ، سازنده چه فرهنگی است؟ اشاره کردید که تمدن در دل فرهنگ سازنده ایجاد می شود. دقیق تر توضیح دهید.
فرهنگ سازنده یعنی فرهنگی که خلاقیت دارد. انسان را رشد می دهد. فرهنگ چه قسمتی از انسان است؟ نیمه ی متعالی انسان است. انسان مجموعه ای از مادیت و غیر مادیت است. فرهنگ هم در نیمه ی مادی انسان اثر می گذارد و هم در نیمه ی غیر مادی. در هر دو بخش می تواند دخالت کند. ازدواج، خوراک، و نیازهای مادی و جسمی انسان به نظر می اید که نیازهای سفلی است. کههر گاه با فرهنگ مخلوط شود همین نیازهای سفلی ، علیا می شود. و جهت پیدا می کند. لذا می توانیم بگوییم فرهنگ مادی. جنسش. یعنی ان را جهت بدهد. فرهنگ سازنده فرهنگی است که نیازهای سفلی را هم علیا می کند. و تمدن به این ها جهت متعالی تری می دهد. یعنی همه را به یک نقطه ی وحدت می رساند. دو مساله ای که بیان کردم اگر حل نشود، سومی حل نمی شود. تکلیفمان با این ها چهمی شود؟ یک فرهنگ پیوسته داریم. آن سابقه ی فرهنگ سازنده ی صدر اسلام است. دوره های گذشته ی خودمان مثل صفویهو دوران های تاریخی مان را این فرهنگ مدرن قطع و گسسته کرد. البته دستاوردهایی هم داشته است. اما آن دستاوردها هویتی نبوده است. مثل نهادهای جدید.
دلیل اینکه هویتی نبوده چیست؟
برای اینکه پیوستگی ایجاد نکرده است. باعث گسستگی شده است. فرهنگ مدرن که در ایران مدرنیزاسیون می شود. ما مدرن نبودیم. مدرن مربوط به اروپاست. فهم ما از مدرن، مدرنیزاسیون است.
فرهنگ گسسته در حال مقاومت پیدا کردن است و کم کم هویت پیدا می کند.
نه . هویت پیدا نمی کند. به هویت آسیب می زند. هویت یک ذات و یک پیرامون دارد. فرهنگی که آسیب می زند ، در پیرامون آسیب می زند. وقتی هسته و ذات که دینی و ملی ماست ، فرهنگ اسلامی ماست را نتوانیم با جنبش نرم افزاری و سازندگی به پیرامون صادر کنیم و بسازیم آنها فرهنگ شما را می سازند. اما این دلیل نیست که به هویت هم وارد شوند. کما اینکه رضاخان هم نتوانست وارد شود.
یعنی هسته را تغییر نمی دهد؟
آسیب می زند. کما اینکه آسیب زده است. اعتیاد، فحشا،و. . . حتی توسط ماهواره ها به فرهنگ جامعه آسیب زده است. اما هنوز نتوانسته هسته ی فرهنگ ما را عوض کند. عوض کردن فرهنگ خیلی کار می خواهد. پهلوی و رضاخان هم نتوانستند. هسته ی اصلی دست نخورد. مهمترین ریشه ی انقلاب است. آن هویت است. هسته ی اصلی هویت است.
هر چند کوچک و نحیف باشد؟
هر چند نحیف باشد عوض نشده است. تپنده است. هنوز قلب تپنده است.
یعنی هنوز استحاله پیدا نکرده است؟
سولیوان سفیر امریکا می گوید: با لباس مبدل به حرم حضرت رضا رفتم. تازه فهمیدم ایرانی ها چقدر مذهبی هستند. ندیده بودم. تازه متوجه شدم قدرت مذهب در ایران چقدر است. سلیبان قبل از انقلاب به حرم امام رضا(ع) رفته بود. گزارشی در این زمینه دارد. می گوید: فکر می کردم ایران خیلی مدرن شده است. وقتی به حرم حضرت رضا رفتم نظرم عوض شد. دیدم چقدر اعتقاد این مردم زیاد است.
مذهب یکی از ارکان این هسته است. ارکان دیگر چیست؟
مذهب است. در ایران اسلام و تشیع است. مهمترین رکن اسلام و تشیع است که ارکان دیگر را جهت می دهد. از وقتی مذهب آمد. هویت ملی نظریه ی شخصی من است. که هویت ملی ما را مذهب شیعه جهت داده است. زبان و جغرافیا در این رده قرار ندارد. اصل مذهب تشیع است. هسته ی اصلی، حق طلبی، عدالت طلب و معنویت طلبی ایرانی هاست که با اسلام و تشیع اول است. و باور شده و عمق پیدا کرده است. این پیرامون بر این اساس باید ساخته شودو تمدن شود. اگر ساخته نشود تمدن غرب آن را می سازد. درگیری می شود. گسستگی ایجاد می شود. لایه های گسسته ی فرهنگی بین فرهنگی که جنبش نرم افزاری ندارد اما هست، و فرهنگ مهاجمی که آمده است و در لایه های پیرامون درگیر می شوند. نتیجه این می شود که معماری و لباس پوشیدن ما عوض می شود. دختران و پسران ما تغییر می کنند.
آیا این ها از جنس آسیب و آفت است؟
نه . از جنس درگیری است. درگیری این تزاحم است. و این مساله بین تمدن گذشته و برتر گسستگی ایجاد می کند. نکته این است که در این درگیری کدام برتر است؟ چون هر دو مهاجم هستند. هم فرهنگ اسلامی در لایه می گوید حق من است. فرهنگ هویتی می گوید من برتر هستم. دیگر ی می گوید من برتر هستم. من فرهنگ مسلط جهان با تکنولوژی هستم. و این درگیری است. و انقلاب اسلامی درگیر است. بزرگترین ماجرای انقلاب اسلامی درگیری این دو است. که فرهنگ هویتی و هسته ی ما در مقابل اینکه این از پیرامون جلوتر آمد واکنش نشان داد. ابتدا سلبی و حالا ایجابی. چون سازنده بود. فقط واکنشی نبود. غیر از کشورهای سنی مذهب است که فقط واکنشی و انفعالی بوده است. برای همین در مرحله ی ایجابی کم می آورند. اینجا سازندگی فرهنگ مشخص می شود. به هویتشان واکنش نشان می دهند. مثل تونس و مصر. اما قدرت ایجابی ندارند. در مقابل تهاجم غرب نمی توانند ایستادگی کنند. نظریه ی تمدنی هویتی ندارند. اما ما ایرانیان و شیعیان داریم. در این زمینه قدرتمند تر از ان ها هستیم. و در حال مقاومت هستیم. همین مساله است که امروز غرب را ناراحت کرده است. همه ی ۵+ ۱ همین است. دعوا در همین جاست. انقلاب اسلامی . فعلا در کشورمان پرچم دار هستیم. صرف قوم ایرانی نیست. به دلایل زیاد از این کشور سربلند کرده است.
فرهنگ رفتار است یا فکر؟
از فکر به رفتار می آید. فرهنگی که نهادینه می شود رفتار است. منتها نوع عالی تر رفتار و فکر، تمدن است. باید پیوستگی انجام شود. انقلاب پیوستگی است. دومین نکته این است که فرهنگ غرب را چه کسی باید نقد کند. باید اندازه و شاخصی برای نقد در اختیار داشته باشیم. نقد به شاخص نیاز دارد. این نکته که گفتید حوزه ها ی ما سنتی است. . . حالا چه کسی می خواهد استفاده کند؟ وقتی به فروشگاهی می روید که همه نوع کالایی دارد از برنج، یخچال، فرش، حبوبات و. . . این ها مهم نیست. شما که هستید و چه چیزی می خواهید بخرید؟ برای خرید باید به نقدینگی ات نگاه کنی و بدانی چه چیزهایی در منزل داری و چه چیزهایی نداری. پس بر اساس نیاز، پول و اولویت هایت خرید می کنی. سوپر مارکت غرب است. آن خریدار ما هستیم و فرهنگمان. در منزلملن چه چیزهایی داریم؟ وقتی در خانه ۱۰ فرش داشته باشیم دیگر موکت نمی خریم. حماقت است. بر اساس اولویت ها و مقدار پولی که در اختیار داریم ضروری ترین چیزها را می خریم. قاعده این است. کسی نه از تعامل ترس دارد. نه از غرب. فقط ان آدمی که می خواهد خرید کند باید معلوم شود کیست. منمی گویم ادم را هم خودمان تعیین می کنیم. نکته این است.
آن آدم امروز همان آدمی است که من و شما فکر می کنیم یا آدم دیگری شده است؟
آن فروشگاه می خواهد خریدار را هم خودش تعیین کند. یعنی خودش جهت دهد. و بعد هم می خواهد اجناس بی کیفیت و روی دست مانده اش را عرضه کند. خیلی فرق می کند. پس کسی نه از خریدار، نه تعامل و نه پول دادن ناراحت است. این آدم باید خودش نیازهای خودش را تشخیص دهد.
دیدگاهی که بیان کردید دیدگاه نظام جمهوری اسلامی در برخورد با تمدن غرب است؟هر چه که مورد نیاز است می گیریم؟
نه . چنین چیزی نیست. درب کشور را باز کنید هر چه خواستند بگیرند. نه اینطور نیست. گاهی نیازی هم نیست. کاش اینطور بود که می گفتید. واقعا عقل سلیمی بود که بر اساس نیاز و اولویت ها این کار را می کرد. بزرگتریم وارد کننده ی محصولات آرایشی هستیم. چرا اینگونه است؟ حاضر نیستیم تجارمان را خودکفا کنیم. خیلی از اجناس داخلی که داشتیم در اثر ورود کالاهای خارجی نابود شده است. کفش چینی صنعت کفش ما رااز بین برد. با اینکه ضرورتی هم نبود. کارخانه های متعدد داریم که ضعیفتر بودند و در اثر هجوم کالاهای خارجی از بین رفته است. کالاهایی که اصلا ضروری نیست. از پارچه گرفته تا. . . حتی نشان فرهنگی هم رویاجناس داخلی مارک خارجی می خورد. این نشانه ی چیست؟ به نظر من حرف ها از نظریه و تئوری رد شده است. به نظرم باید به برخی از این ها الگو دهیم. چه اشکالی دارد به جهیزیه ی دختر الگوی ایرانی بدهیم. با ۲۰-۳۰ نیلیون یخچال، فرش، فلان مغازه با این قدر تخفیف ارائه می کند. معرفی کنیم.
در این زمینه برخی از دوستان از جمله آقای دکتر بانکی پور فعالیت هایی داشتند. طرح ازدواج آسان.
فراگیر شدن یک فکر هنر می خواهد. مثلا اگر شما می خواستید به روش های دیگر شخصیت مختار را برای مردم بازگو کنید شاید جواب نمی داد. اما یک فیلم خوب و فاخر ساخته می شود. عقبه ی قیام عاشورا را بازگو می شود. قبلا مطرح نبود. انقدر فرهنگ سازی می شود که این فیلم به بحرین می رسد و شعار مردم بحرین « یا لثارات الحسین» می شود. این یعنی فرهنگ سازی.
با یک گل بهار نمی شود.
بله . اما شدنی است.
اما حمایتی نمی شود.
بله . اما به نظرم مهم نیست. مطمئن باشید کسانی که تا به حال کارهای فرهنگی و فکری انجام دادند در اثر عدم حمایت بوده است. کسانی که حمایت می شوند کاری نمی کنند.
یکی از موضوع هایی که ما در گفتگوها پیگیری می کنیم فرهنگ دینی است. به نظر شما فرهنگ زیر مجموعه دین است یا دین زیر مجموعه فرهنگ است؟
عموم و خصوصی. ما یک سری فرهنگ داریم که دینی نیست. یک سری مسایل دینی هم داریم . بسیاری از مسایل دین فرهنگ است. همه ی دین فرهنگ است. ولی فرهنگ ذیل دین قرار می گیرد. جاهایی هم فرهنگ ما دینی نیست. ضد دین هم نیست. از دین نشأت نگرفته است. مقدس نیست. نا مقدس هم نیست. غیر مقدس است. مباح است. عید نوروز دینی نیست. اما نا مقدس هم نیست.
پس ما اصرار نداشته باشیم که همه چیز دینی باشد؟
نه برای چه اصرار داریم. خود دین هم اصرار ندارد. چون در خود قرآن خیلی از احکام تایید و امضا شده است. قبلا بوده است. حج از زمان ابراهیم (ع) وجود داشته است. اسلام ان را اصلاح کرده است. خیلی چیزها مستقیما متعلق به اسلام نیست. در خود اسلام سنت های خوبی بوده است. پیمان حلف الفضول. این پیمان را اسلام نیاورده بود. اما چون خوب بود پیامبر هم ان را تایید می کند. خیلی مسایل دیگر هم هست.
در بحث مهندسی فرهنگی نظر شما چیست؟ آقای صادق زیبا کلام معتقد است مهندسی فرهنگی معنا ندارد. نمی توان فرهنگ را مهندسی کرد. باید ریشه های تفکرات ایشان را در دنیای جدید دید. در برابر جمهوری اسلامی و شخص آقا هستند. نقشه ی مهندسی فرهنگی کشور قرار دارد. نظر شما چیست؟
دو بعد دارد. گاهی به معنای دخالت مهندسی و آدم های غیر علوم انسانی است که می خواهند فرهنگی که خودش مقوله ای کیفی است را به کمی تبدیل کنند. اینجا قابل نقد است. کسانی که علوم انسانی نیستند و نگاه غیر علوم انسانی دارند می خواهند فرهنگ را از کیفی به کمی تبدیل کنند. این حتما قابل نقد است. دوم بحث مهندسی فرهنگی، بحث پروژه و پروسه است. به نظر من فرهنگ بیشتر فرآیند است. یعنی یک فرآیند طبیعی را طی می کند. چه اشکالی دارد روی این فرایند طبیعی برنامه ریزی شود. مثل بچه ای که بزرگ می شود اشکالی ندارد مدرسه برود. مهندسی به این معنا اشکال ندارد. یعنی شما برای یک فریند و پروسه طبیعی بر اساس طبیعتش برنامه ریزی می کنید. سوم اینکه پروژه شود. چرا شما زودتر از چیزی که واقعی نیست می خواهید دور هم جمع کنید. از یک توده ی بی نظمی با وسیله کار مهندسی و برنامه ریزی یک پروژه ی غیر طبیعی تولید کنید. حتما جایی خودش را به زمین می زند. یعنی نمی تواند. مثل کسی که می خواهد اصلاح شود و شما هم به آن برنامه ی اصلاحی می دهید موفق می شود. اما کسی که اصلا اراده ی اصلاح ندارد سقوط و فساد است. شما هر چه به او برنامه و پروژه بدهید جواب نمی دهد. مثال خوب این قضیه مثال عبید زاکانی است. که گربه هایی را تربیت کرد که شمع داشتن و پذیرایی می کردند. طبیعت گربه این است که موش را دوست دارد. طبیعت عوض نمی شود هر چه هم او را تربیت کنی. پروژه مربوط به زمانی است که طبیعتی میل به اصلاح داشته باشد. لذا مهندسی فرهنگی به دو معنا مثبت است. به یک معنی که پروژه ای و قابل نقد است.
این گردونه نیاز به نیروی انسانی دارد. شما از نیروی انسانی در زمینه فرهنگ چه ارزیابی دارید؟
در همان افق شکل می گیرد. اینکه ما همان ندای فرهنگی یا همان فرهنگ پرمایه ای که از صدر اسلام و تمدن اسلامی گرفتیم. که برای ما شیعیان به خصوص این ۲۵۰ سال مسعود( امامت چهارده معصوم) یک منبع غنی فرهنگی و تمدنی برای ماست. دیگری هم تجربه ی تاریخی دنیای اسلام و خود ماایرانی ها و نقدی که به فرهنگ و تمدن غرب داریم. این ۳ را وقتی در کنار هم قرار دهیم ببینیم افق آینده برای تمدن نوین چیست. ما به پیوستگی فرهنگ در تمدن فرهنگی و تمدن برتر نیاز داریم. تازمانی که نسبت به تمدن غرب برتری احساس نکنید نمی توانید اجزای ان تمدن را به خدمت خودتان بگیرید. کسی که خودش را پایین تر می بیند قدرت این کار را ندارد. وقتی اجزای تمدن برتر و تاریخ برتر کامل شد و این برتری را احساس کردید پیروز می شوید. و هر جایی که برتر، خودش را نبیند متوقف می شود. و وقتی برتر شد به تمدن تبدیل می شود. احساس برتری باعث سازندگی می شود. در مقابل احساس برتری ، احساس حقارت و تحقیر شدگی است. که در لایه های مختلف فرهنگ غربی نسبت به ما وجود دارد. در ماهواره ها، در لباس.
یعنی نگاه شرق شناسانه؟
کامل. هویت ماست. در کتاب های ماست. روشنفکر ما هست. هر چه بخواهید وجود دارد. اینکه می پرسید چقدر آدم دارید باید در همین لایه ها حساب کنید. اولا چه کسی صورت مساله فرهنگ برتر را قبول دارد. افراد دانشگاهی و حوزوی زیادی داریم که این صورت مساله را قبول ندارند. . حتی دولت ما این صورت مساله را قبول ندارد. غیر از رهبری. حتی دولت قبلی که ادعا می کرد قبول دارد در فرهنگ اینگونه نبود. در انتها در مقطعی نتوانست. حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری روی این قضیه محکم ایستادند و به ان اعتقاد دارند. لوازم اعتقاد به این قضیه هم خیلی سخت است. اما به نظر من ذات این انقلاب همین است. بمب اتمی که غربی ها به دنبال آن هستند همین است. آنها بی خود به دنبال اورانیوم غنی شده اند. همین غنی شده است و از ۲۰ درصد و ۶۰ درصد عبور کرده است. و به ۱۰۰ درصد هم رسیده است. و دیگر هم قابل بازگشت نیست. درصدد هستند که ان را اکسید کنند اما نمی توانند. چون فرهنگ اکسید شدنی نیست. در فرهنگ چیزی به شرایط قبل باز نمی گردد.
یعنی رجعت ندارد؟
انحطاط دارد اما انحطاط هم تکاملی است. یعنی ماالان به دوره ی رضا خان بر نمی گردیم. اگر برگردیم به یک انحطاط بالاتر بر می گردیم. به یک انحطاط با تکامل بر می گردیم.
شما به جنبش نرم افزاری اشاره کردید. در بسته ی جنبش نرم افزاری که آقا داشتند چه ابزارهایی می تواند آن را اجرا کند مثل حوزه و دانشگاه ناکارآمدیشان چه بوده است که نتوانستند در این تزاحم این معادله را تغییر دهند؟
همیشه علت ناکار آمدی نیست. برخی اوقات عظمت موضوع است. مثلا نیروی انتظامی در زمینه مواد مخدر ناکار آمد نیست. مواد مخدر موضوع کار بزرگی است. معضلات بزرگ است. برخی معضلات را نمی توانیم فقط با برنامه ریزی حل کنیم. مثل بیماری که سرطان دارد. باید شیمی درمانی کند. سرطان از بین نمی رود.
مگر نظام جمهوری اسلامی هم بزرگ نیست؟
بزرگ است. اما برخی معضلات همیشه وجود دارد. انبیا هم که آمدند نتوانستند صد در صد جامعه را اصلاح کنند. بشر هست، شیطان هست، عوامل فرسایشی وجود دارد. عدم بصیرت وجود دارد. یعنی به محض آنکه ندای انبیاء بلند شد مردم فوج فوج به سویشان نرفتند. انبیاء بودند. شیاطین بودند. پس این همه انبیا را چه کسی کشته است. مردم در ۱۸ ذی الحجه با امیرالمومنین بیعت می کنند. دو ماه نگذشته که پیامبر از دنیا می رود. ثقیفه درست شده. این اسلام است. این هم گفته شده که برخی مردم بصیرت ندارند. مسایل شخصی دارند. متوجه نمی شوند. تهدید و ارعاب می شوند. همیشه اینطور نیست که همه ی عوامل فرش قرمز باشد. لذا فقط ناکارآمدی نیست. برخی اوقات عظمت مشکل هم هست.
آیا در مسیرش حرکت کردید؟
بله . خود این انقلاب در این مسیر است. ذات انقلاب در این مسیر است. ذات این انقلاب، ذات حرکت هستی تکاملی است. برخی سوالات شما به فلسفه تاریخ بر می گردد. که از فرهنگ فراتر می رود. باید با قواعد و نظریه های فلسفه تاریخ حرف زد. کتابی در فلسفه ی تاریخ دارم که تا یک ماه آینده به چاپ می رسد. نظریه ی فلسفه ی تحول تاریخ است که در منظر حکمت نوصدرایی در آوردم. بسیاری به این معضل دچارند. بحث های فرهنگی و اندیشه ای جواب نمی دهد. نظریات کلان تر می خواهد. غربی ها این نظریات کلان تر را دارند. پایان تاریخ دارند. که در نظریات جنگ تمدن ها پاسخمی دهند. ما هم باید مدل خودمان را داشته باشیم. مدتهاست فقدان نظریات کلان در تحولات کلان را حس کردم. با چه ابزاری باید نگاه شود؟چون در این باره نظریه نداریم گیج کننده می شود. چون در پشت ذهن تئوری ها نیست گیج کننده میشود. باید در این زمینه کار شود.
این ابهام شاید در کل فرهنگ مملکت ما وجود دارد؟
نه. فقدان نظریات کلان است که ما نمی دانیم در نظریات کلان حرکتمان چگونه است.
نظریه ی فلسفه ی تحول تاریخ چه می گوید؟
این نظریه مبتنی بر نگاه اندیشه ی نو صدرایی است. یک نظریه ی تکاملی است. که ما الان در یک مسیر تکاملی هستیم. در حال شدن هستیم. و انقلاب در همان مسیر است. و همیشه بوده است. به این معنا نیست که هر لحظه فقط تکامل داریم. انحطاط هم داریم. مجموعا تکامل داریم. غربی ها در ترقی هستند. در تکامل نیستند. مثلاافقی مشخص می کنند که ما در فلان سال می خواهیم به این جا برسیم. مثلا افق ۱۴۰۴ یک ترقی است. تکامل نیست. نگاه توسعه است. تعالی است.
شما به جای توسعه چه عنوانی را به کار می برید؟
تعالی. پیشرت را هم قبول داریم. اما تعالی بالاتر از پیشرفت است. و در نظریه ی تکامل خودش را نشان می دهد.
تعالی به چه معناست؟
تعالی در همه ی ابعاد این رشد را نشان می دهد. « قد تبین الرشد من الغی» . توسعه مفهوم کمی است. وقتی دانشگاهها را اضافه می کنید به مفهوم توسعه است. گاهی علم گسترش پیدا می کند. که مفهوم تعالی است. دو مقوله است. ظرف و مظروف است. کم و کیف است. کم، مهندسی فرهنگی و پروژه است که بیان می کنیم. کیفیت مهم تر است.
عمده ی تئوری هایی که بیان می کنیم بیشتر در قالب توسعه است.
بله . ما هنوز افق نداریم. در نظریات فلسفه ی تحول افقمان ، افق غرب است. نظریات کلانمان غربی است. باید نظریه پردازی داشته باشیم.
توسعه ابزار دارد. ابزار این تعالی چیست؟
نمدن ها متناسب با خودشان ابزار خود را دارند. ابزار همان بحث جنبش نرم افزاری و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. ابزار خودش تکامل پیدا نمی کند. انسان است که ابزار می سازد. وقتی افق را درست کنید متناسب با آن ابزارهایش هم پیش می آید.
انسانی که از این تکامل بیرون می آید چه مشخصاتی دارد؟
مشخصه ی نهایی این انسان ، انسان کامل است. مهدویت است. حضرت رضا(ع) ست. حضرت علی(ع) است. الگویی دست نیافتنی است. انسانی است که در همه چیز برتر است. تمدنش هم اینگونه است.
فارابی می گوید: مدینه فاضله وقتی شکل می گیرد که سعادت معنای غیر دنیوی پیدا می کند. خودش به معنای نغز تمام تمدن غرب است. تمام موضوع و سعادت تمدن غرب در دنیاست. لذا فانی است. امور مقدس باقی هستند. باقیات مقدس اند. هر چیزی که مقدس است باقی می ماند و هر چیزی که باقی می ماند مقدس است. انسان چیزهایی را تقدیس می کند که فانی نیست. تمدن اسلامی تمدن مقدس است. و مهمترین تفاوتش با تمدن غرب همین است.
نقطه ی چالش ما هم همین است. ارض مقدس.
بله. سکولاریست همین است. لذا وقتی تمدن مقدس و و نظام مقدسی را ارضی می کنیم یعنی فقط کمی می کنیم ، آن را سکولار کردیم. یعنی نقطه ی برتر آن را گرفتیم.
تئوری شما مقابل لیبرالیسم است؟
تقریبا بله. در اندیشه ی سیاسی در مقابل آن است. در فلسفه ی تاریخ بالاتر می رود. مقابل هانگتینتون و فکویاما قرار می گیرد. آن ها افق معرفی می کنند.
در افق آن ها مدینه فاضله افق است؟
بله . با وجود انسان کامل حتما مدینه ی فاضله ای هم خواهد بود. خود مهدویت برای ما شیعیان مدینه فاضله است.
مهدویت مدینه فاضله است؟ تزاحم ها و سرکشی ها نسیت؟
بشر از تزاحم ها از بین نمی رود. در تمدن نوین اسلامی که شما سوار بر شتر نمی شوید. سوار هواپیما می شوید. پس تکنولوژی و پیشرفتهای بشر چه می شود؟ این ها از ایدئولوژی به متدولوژی تبدیل می شود. ایدئولوژی به شما جهت نمی دهد . در خدمت شماست.
ابزارهای جدید را حاصل تمدن جدید می دانید؟چگونه آن ها به خدمت بگیریم؟
بله. اما جبر ندارد. قبول نداریم که این ها جبری است. بشر مقهور ابزار دست خودش نیست. تکنولوژی ایزار انسان است. سازنده ی این ها تمدن مادی غرب است. تمدن مادی غرب را انسان ساخته است. انسان به آن طغیان می کند. اصلاح می کند. مارکسیست معتقد است ما مقهور ابزار هستیم. در چرخ دنده های تاریخ آزاد هستیم. مختاریم. البته همه هم نه. فلسفه ی وجودی انبیا این است که انسان مقهور چرخ دندهها نباشد. قیام موسی علیه فرعون یعنی اینکه می توانی بر نظام فرعونی غلبه کنی. مدل دینی این است که حق پیروز است. مدل غیر دینی این را نمی گوید. پیروزی با حق است.
در افقی که ترسیم می کنید می توان زمان ه مشخص کرد؟ما برای جامعه ی مهدوی و ظهور حضرت مهدی قاعدتا نمی توانیم زمان تعیین کنیم اما می توانیم برای پله های مراحلی زمان تعیین کرد؟ آیا تعیین زمان لازم است؟
این مهم است. یعنی شما بتوانید در پروسه پروژه تعریف کنید. اما پروژه را اصالت ندهید. پروسه را طی کنید. برای آن برنامه ریزی کنید. برنامه اصالت ندارد. محتوای برنامه اصالت دارد. بدانید هدف چیست. بریا زیارت امام رضا از سبزوار و دامغان عبور می کنید. این ها اصالت ندارد. به هر حال برای رسیدن به مشهد باید از این جا رد شوید. محل عبور است. شما هدف نهایی و تعالی را ببینید. از این مراحل طبیعی باید طبیعتا عبور کرد. انبیاء هم عبور کردند. اینها به اسباب و مسببات راضی هستند. نمی آیند با معجزات و خرق عادت همه چیز را عوض کنند. مگر در شرایط استثنایی. با همین قوانین طبیعت و قوانین حاکم بر جامعه و انسان این کار را می کنند.
اگر مقداری عملیاتی تر صحبت کنیم، در همان قالب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بر اساس تئوری شما، چه مولفه هایی را می توان در نظر گرفت. شما برای عملیاتی کردن تئوری چه کردید؟
در حقیقت این پیشرفت تکامل است نه توسعه. پیشرفت به معنای تکامل است.
شما چه مولفه هایی در نظر گرفتید؟
باید دید مولفه ها به چه معناست. همان مولفه هایی که فرهنگ اسلامی درست کرده است. وقتی در مورد تعالی و تکامل صحبت می کنید همه جانبه است. تسلط بر طبیعت است.
نظام هارمونی دارد؟
حتما هست. بدون هارمونی نمی شود. شما قالب های قبلی را در ذهنتان بپذیرید. هست و وجود این مساله را بپذیرید. بعد کمی کنید.
مقداری تکامل را تشریح کنید.
تکامل همه جانبه است. اصل اول تکامل توحیدی است. انسان باید به تعالی و توحید برسد. همه چیز خدا محور می شود. چون تفاوت تمدن اسلامی با اومانیسم این است که این جا انسان خدا محور است. به انسان نگاه خلیفه الهی داریم. و همه تعاریف تغییر می کند. ارتباطمان با انسانهای دیگر فرق می کند. حق الله و حق الناس پیدا می شود. من اجازه ندارم غیبت کنم. آبروی شما را ببرم. اما این ها در فرهنگ سکولار معنا ندارد. وقتی توحید را قبول کردید باید معاد و نبوت را هم قبول کنید. همه ی این ها به سه بخش تقسیم می شود. بخش دانایی، معارف است. وقتی بحث دانایی عرضه شود بحث هنر اسلامی مطرح می شود. و باید به منصه ی ظهور برسد. و عمل شود. اخلاق اسلامی مطرح می شود. و تکامل روی همه ی این ها اثر می گذارد. در بحث طبیعت، انسانهای دیگر حتی خودتان. اجازه ندارید به خودتان آسیب بزنید. انسان ۴ رابطه دارد. رابطه با خدا، خودش، طبیعت و انسانهای دیگر. وقتی توحید محور باشید در هر ۴ مرحله تاثیر دارد.
تئوری تکامل چقدر سلبی و چقدر ایجابی است؟ما چقدر محدودیت ایجاد می کنیم؟
ایجابی است. برای چه؟
ایده ای که از بحث های ما برای نسل جوان شکل گرفته این است که ما نگاهی داریم که نهی می کنیم. احساس می کنم در تکامل خیلی موارد باید نهی شود. تمدن جدید بر اساس بی بند و باری در همه ی عرصه هاست.
نخیر. تمدن جدید بر اساس بی بند و باری نیست. تمدن جدید بر اساس نظم و عقل و دانش است. بی بند و باری از آسیب هایش است. هیچ وقت بشر بر اثر بی بند و برای به تمدن نرسیده است. تمدن غرب مثل یک پزشک است. وقتی درس خواندی و پزشک شدی و جراح شدی. مردم به تو مراجعه می کنند. با گرفتن مبالغ زیادی جراحی انجام می دهی. بعد کم کم ثروتمند می شوی. بعد طغیان می کنی. به فساد و الکل کشیده می شوی. دکتر از الکل خوردن پزشک نشده است. از درس خواندن دکتر شده است. الکل، فحشا و تجارت آسیب آن است. تمدن و تکنولوژی غرب و زحماتی که پاستور، فلمینگ، گالیله کشیدند خوب است. ما این ها را با فحشای غرب قاطی می کنیم. طغیان بد است. بی بند و باری تمدن ایجاد نمی کند. عقلانیت، نظم و زحمت تمدن ساز است. طغیان از این فلسفه است که من فکر می کنم، پس هستم. تمدن اسلامی توحید محور شد اما آن چیزی که پیامبر هشدار داد نشد. پیامبر(ص) گفتند:باید با عترت توأمان شود. خلف تفسیر توحید را برای خودشان رقم زدند. لذا جلو رفت. اما با آسیب هایی جلو رفت. یعنی ساختمان را ساختند اما پایه ها سست شد و فرو ریخت.
شما اتفاقات فرهنگی اخیر در اصفهان را از لحاظ کمی و کیفی چطور بررسی می کنید. با توجه به این که یکی از پایه های اتفاقات فرهنگی در اصفهان شهرداری است. آیا رصد می کنید؟
من جنس آن ها فرهنگی نمی دانم. جنگ قدرت است. به نظرم این مسایل آنقدرها تجزیه و تحلیل ندارد. اما متاسفانه روی کار من و شما اثر گذار است.
بر این اساس اگر بخواهیم چهره های طراز فرهنگی در اصفهان را معرفی کنیم ، آیا در یک سال گذشته ظهور و بروز چهره های شاخصی در حوزه فرهنگ در اصفهان داشتیم؟
من رصد نکردم. اما به نظرم آقای طاهر زاده و آقای معمار شاخص هستند. از نظر من چهره ای طراز کسانی هستند که به این صورت مساله رسیدند. حتی ممکن است حل نکنند. حل کردن هم کار راحتی نیست. کسانی که این دغدغه را دارند . مثلا روحانی منبر می رود. اصلا انقلاب برایش مهم نیست. من نمی گویم باید حتما انقلابی باشند. این اشتباه است. اما باید دغدغه اش راداشته باشند. این فرصت تاریخی که پیش آمد فرصت کمی نسیت. فرصت عظیمی است. مگر می شود از این فرصت گذشت؟؟روحانی که این مساله را نبیند بصیرت ندارد. فرزند زمان نیست. مهم این است که صورت مساله را نادیده نگیرند. برخی عمدا تقلیل می دهند. این صورت مساله تمدن برتر ما و غرب است. این بزرگترین مساله است. مهم است. در هیچ زمینه ای قابل تقلیل نیست. به نظرم حماقت غربی ها بود. که در این قضیه ی هسته ای این خدمت را به ما کردند. حضرت سجاد از قول خدا می فرمایند که: دشمنان ما را از احمق ها آفریده است.
ایران یک طرف میز مذاکره و طرف دیگر ۶قدرت دیگر بودند. که ما توانستیم به هدفمان برسیم. و آن ها اصلا متوجه این نکته نشدند. مثل فرصتی بود که در زمان حضرت رضا (ع) پیش آمد که مامون به دست خودش شیعه را به رسمیت شناخت. تا قبل از زمان امام رضا(ع) حقانیت حضرت علی (ع) باید اثبات می شد. از زمان امام رضا به بعد دیگر نیازی نبود. همه این موضوع را پذیرفتند. لذا امامان بعدی در حصارند. شیعه خیلی قدرت گرفت. امام رضا شگردی به کار بردند. عباسیان در مبنای مشروعیتشان مشکلی دارند. غیر از اویان. امویان باید ثقیفه و . . . را بگیرند و برای خلافت بیایند. عباسیان از ابتدا گفتند باید عباس عموی پیامبر باشد. حرفشان مبنایی نداشت. چون وقتی دختر وجود دارد به عمو نمی رسید. عباسیان بدون اینکه بخواهند نظریه ی خلافت اموی را شکستند. و امام رضا(ع) از این مساله استفاده کردند. و علی (ع) و اولادشان را قدرت دادند. شیعه را از اقلیت خارج کردند. غربی ها هم بدون اینکه بخواهند این شکست را به وجود آوردند. به ما یک قدرت فرهنگی دادند که همه بدانند ایرانی ها چه کسانی هستند و به دست خودشان به ما یک قدرت جهانی دادند. و این ذات برتر تمدن انقلاب اسلامی است که خودش را نشان داد.
ما می بینیم در دولت قبل این تئوری به نوعی مورد توجه قرار گرفت. اما بعد مشخص شد اعتقادی به آن ندارند و عمیق نبود. در اصفهان هم برخی دوستان این مساله را پرر نگ کردند. چرا تا حالا موفق نبودیم این تئوری را در میدان اجرا در دست مدیران ببینیم؟آقای قاسم زاده پیگیر این مساله هستند و همیشه در بحث هایشان مطرح می کنند امام ورد اهمیت واقع نمی شود.
نظریه ها آدم می خواهد. اما م خمینی هم که ولایت فقیه را مطرح کردند آدم تربیت کردند. عده ای زندان رفتند، کتک خوردند. تا محقق شد. باید زحمت زمینی باشد. باید نیرو تربیت کنیم. مدیران را تربیت کنیم. باید برای افقی که هست مصداق تعریف کنیم. زمینی کنید. تا حالا وجود نداشته است. باید در تحول علوم انسانی خیلی از مسایل را اصلاح کنیم. هنوز افق اصلی مبهم است. علت دیگر هم جو سازی و حاشیه سازی های زیاد فرهنگ غرب است. هنوز وجود دارد. فرهنگ نیرومندی هم هست. وقتی اسلام آمد فرهنگ یونان به افول رفته بود. اسلام توانست از همه استفاده کند. قدرت اسلام زیاد بود. مدنیت آن نیرومند بود. الان فرهنگ غرب نیرومند است. فقط مارکسیست بعدی از فرهنگ غرب ایت که شکست خورد. وقتی شکست خورد جمهوری های مسلمان نشین یکدفعه احیاء شد. غرب هنوز مدعی است. سلاح دارد. فرهنگ دارد. فیلم دارد. تبلیغات دارد. با تمام ابزار به میدان آمده است. در همه ی زمینه ها کار کرده است. حتما در لایه های عمیق تر، عمیق تر مبارزه می کند. درگیری نظامی نسیت. درگیری با غرب، تمدنی است. اما غرب هنوز روی گزینه ی نظامی تکیه دارد. چون متمدن نیست. تهدید می کند. گزینه ی نظامی روی میز است یعنی اینکه من زور دارم. قلدر است. انسان متمدن قلدری نمی کند. ماایرانی ها شیعیان دیگر نیازی به جنگ زمینی و موشکی نداریم. باید اماده باشیم. اما جنگ ما وارد مرحله ی تمدنی شده استکه متاسفانه آدم ها و ابزارهای مناسب رادر اختیار نداریم. نهادهای ما دانشگاه، صدا و سیما و حوزه هنوز آمادگی این جنگ را ندارند. هنوز صورت مساله را نمی بینند که آمادگی کسب کنند. اولین کار تبیین اهمیت صورت مساله است. اما جنگ وجود دارد و عمیق است