شاخصها و ارزشها، تا زمانی که عینیت نیافته و در مصداقی متجلی نشده باشند، گاه دستنیافتنی قلمداد میشوند و گاه دستمایه تاویلها و تفسیرهایی قرار میگیرند تا همه چیز و همه کس را شامل شوند. اما وقتی برای یک شاخص، الگویی عینی در دسترس داشته باشیم، با یک واقعیت خارجی با مرزهایی ملموس مواجه هستیم که هم دستیافتنی است و هم غیرقابل تحریف. اینجاست که آن الگو، خود برای فهم آن شاخص، موضوعیت و اهمیت پیدا میکند.
اخیرا شنیدم رهبر حکیم انقلاب، دکتر موسی نجفی را “روشنفکر تراز انقلاب اسلامی” دانستهاند. این تعبیر و اشاره به مصداق آن، از این جهت اهمیت فراوان دارد که آیتالله خامنهای بارها فرمودهاند روشنفکری در ایران بیمار و معلول و وابسته به بیگانه متولد شده است. ایشان از قول جلال آل احمد، سه ویژگی مخالفت با مذهب، علاقمندی به غرب و درسخواندگی را برای این روشنفکری بیمار ذکر میکنند. شاخص این روشنفکری بیمار، میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و تقیزاده است که جمله قصار معروف آخری، هنوز در گوشها زنگ میزند: “باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شویم!”.
روشنفکر واقعی، کسی است که به آینده نگاه مىکند، کار فکرى مىکند و رو به پیشرفت دارد. روشنفکر جلوتر از زمان خود را میبیند و بر همین اساس حرکت میکند.
امروز اگر کسی میخواهد روشنفکری در تراز انقلاب اسلامی باشد، دکتر موسی نجفی برای او یک الگوست. نگاه دکتر نجفی به تمدن اسلامی است و بر این اساس حرکت میکند. برای شناخت روشنفکری تراز انقلاب اسلامی، باید در آثار و کارنامه علمی و فکری ایشان دقیق شد.