تاثیر متقابل انقلاب اسلامی و هویت ایرانی

تفکر درباره نسبت انقلاب اسلامی و ایران از جمله موضوعاتی است که کمتر بر روی آن تمرکز شده است ؛ ما از وقتی با این انقلاب عظیم آشنا شدیم آن را در منزل خود یافتیم و کم کم تصور کردیم از صدر و ذیل آن مال ماست ، شبیه تصور نادرستی که عربها نسبت به اسلام داشته و دارند۰ فرود آمدن یک اندیشه و ایده بزرگ و تحقق یافتن عینی آن در ابتدای امر در یک سرزمین، غیر از آن است که آن حقیقت را در چارچوب یک ملت محصور کنیم ،خواه این محدودیت جغرافیایی باشد یا تمدنی۰

به نظر می رسد انقلاب اسلامی  و این کشور و سرزمین ایران چند دهه ای است سر نوشت شان سخت به هم گره خورده است  ( با عرض معذرت از مثال: شبیه نسبت خلافت عثمانی با ترکیه و یا سرنوشت انقلاب آزادیخواهی ۱۷۸۹ با کشور فرانسه که به نام انقلاب فر انسه معروف شد ) پرسش مهم امروز ما این است چند درصد از موفقیتها و چند درصد از آسیب ها به این دو حوزه در هم تنیده تعلق دارند ؟ جواب این پرسش و دهها پرسش دیگر به این طرح مسئله بر می گردد که ما منزل فعلی و قبلی و بعدی را درست تحلیل کنیم ۰

انقلاب اسلامی نوعی بیداری اسلامی است که در قرون قبلی تولد دوباره یافته تا بخاطر شرایط مختلف ذهنی و عینی به سرزمین ایران رسیده است ؛ بنابراین انقلاب اسلامی در ذات خودش یک حقیقت فراملی و بین المللی است اما تفسیر ایرانی این انقلاب در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران ، این امر را هرچند رشد کیفی داد و در قالب یک سرزمین بزرگ به نمایش گذاشت اما فراموش نکنیم امری که ذاتا فراملی بود را موقتا به نوعی هویت ملی مبدل ساخت ۰

به نظر می رسد هنر و کار بزرگ نخبگان قزلباش صفویه در ایجاد کشور شیعی ایران در پنج قرن قبل و ابتکار و تداوم حرکت بیداری اسلامی امام خمینی در پیوند حقیقتی فرا ملی و جهانی با سرنوشت و هویت یک ملت میتواند ما را با این صورت مسئله تاریخی و سیاسی و فکری عمیق تر پیوند دهد ؛ از این منظر نه نظریات ناسیونالیستی و نه ایده های امت گونه انتر ناسیونالیستی نمی توانتد تفسیر ابعاد این امر مهم را به درستی تبیین نمایند.

اسلام  امری یکتا و حقیقتی جهانی و فرا مکانی و فرا زمانی هست و نحوه قرار گرفتنش در قالب یک سرزمین ، ماجرایی بس عجیب و پیچیده در خود دارد ؛ مشابه این مطلب را قرنهاست متفکران سیاسی مغرب زمین می خواهند در اذهان جا بیندازند که پروژه لیبرالیسم نوعی پروسه جهانی است ، و سرنوشت و هویت همه ملت ها را به تدریج رقم خواهد زد ۰

 مسئله بیداری اسلامی مسلمانان به طور کلی و نهضت های شیعی در قرون اخیر به طور خاص حقیقت تحول زا  بوده ، در اندیشه و درون خود نیز نوعی ظرفیت و بالندگی را دارا می باشند و این یعنی مبدل شدن به یک تمدن نوین جهانی است ۰

این توفیق و فرصت تاریخی امروز به دلایل مختلف در اختیار ایران اسلامی شیعی قرار گرفته است۰ اگر ملیون و وطن دوستان غیر رمانتیک و غیر تخیل گرا  میخواهند شعارهای ملی و افتخارات قومی شان در محدوده یک سرزمین بماند ، به این طرز فکر اشکالی نیست و این شاید از نظر آنان قسمتی از توانمندیهای تاریخی ملت ایران باشد ( مراجعه کنید به اندیشه ایرانشهری دکتر جواد طباطبایی و مباحث نوروزی دکتر صادق زیبا کلام و نظریه جمهوری و امامت آقای دکتر سعید حجاریان) ولی نمی توان از ظرفیت عظیم دیگری هم که ملت ما امروز از آن برخوردار است غفلت نمود۰ البته لازم نیست ظرفیت ملی این طرف را با ظرفیت فراملی در طرف دیگر مقابل هم قرار داد۰

پرسشی مهمی که ملیون و یا حتی ناسیونالیست های وطنی میتوانند بدان توجه کنند این است که عظمت جهانی نام ایران در آینده ، نیاز به یک حقیقت جهانی و فطری و فراملی دارد ؛ اگر ما امروز از این ظرفیت و توان و موقعیت تاریخی استفاده نکنیم مثل گذشته تاریخی عثمانی و ترکیه فعلی و یا تمدن اسلامی گذشته اسلامی نسبت به کشور های فعلی عربی خواهیم شد ۰ بنا بر این میتوان خصوصیات قومی و ملی خود را حفظ کرده ولی به نوعی آرمان های ملی را در آن ایده جهانی جستجو نمود ؛ از این منظر اگر واقعا دنبال حتی عظمت نام ایران هم باشیم از این فرصت تاریخی فرا ملی  میتوانیم به بهترین نحوی استفاده کنیم۰( البته منظور استفاده مادی و ابزاری نیست)

شاید امروز بتوانیم با تاسی به فیلسوف متفکر استاد مرتضی مطهری یکبار دیگر از مرحله سوم خدمات متقابل اسلام و ایران در قالب انقلاب و تمدن اسلامی ایران سخن گفت  و بسیاری از معادلات و مجادلات و گفتگوهای نظری را از  دریچه این نظریه نگریست۰ گفتیم مرحله سوم خدمات متقابل اسلام و ایران ، چون مرحله اول به قرون اولیه اسلامی و مرحله دوم به قرن دهم هجری و طلوع مجدد تشیع در محدوده سرزمینی ایران و مرحله سوم امروز در نگاه تمدنی به بیداری اسلامی با پیشتازی تشیع و ایران خواهد بود ۰ آمادگی برای این مرحله هر چند عبور نظری و تاریخی از اندیشه های متفکرینی مثل مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی و امثالهم را ایجاب می نماید اما این عبور به معنای قرائت غربی و لیبرالیستی و ناسیونالیستی و نوعی ارتجاع و جاهلیت مدرن از پدیده عظیم بیداری اسلامی دو قرن اخیر و انقلاب اسلامی معاصر نیست ۰

گذار استکمالی از انترناسیونالیسم اسلامی به  نظریه ایران اسلامی

در برخی از موضوعات به ظاهر کم اهمیت اجتماعی گاهی می شود به ریشه یابی ها و بحرانهای بزرگتری رسید که اگر از منظر نظریه پردازی سیاسی به آن توجه نشود هزینه های سنگین حتی امنیتی در پی خواهد داشت ؛ نمونه این مطلب بحث هایی بود که چند روزی فضای مجازی را به خود مشغول نموده و جامعه شیعی ایران را نسبت به برخی مسائل جهان اسلام حساس نمود ؛ به نظرم صرف نظر از  فضای مجازی و مسائل و طراحی های خارج از کشور ، در اینگونه مسائل نوعی حساسیت ملی طبیعی وجود دارد که بایستی ریشه یابی گردد .

در مورد شعائر انقلاب اسلامی و پیوند آن با سرزمین ایران به نظر می رسد در پایان دهه چهارم و شروع دهه پنجم عمر جمهوری اسلامی تحولات و صورت مسئله جدیدی شکل گرفته؛ صورت مسئله ای که تقریبا به اشکال و انحاء مختلف در جامعه و سطوح طبقات گوناگون در جریان است . این افق و زمینه حتی دستاویز سیاستمداران روحانی و غیر روحانی در عرضه انتخابات نیز گشته است . به نظر می رسد در این مسئله سه گروه و تفکر قابل ره گیری باشند :

اول : گروه طرفدار ایران بدون حضور بین المللی و توجه صرف به مشکلات داخلی بدون توجه به سایر حوزه های سیاسی و یا فرهنگی بیرون از سرزمین و جغرافیای ایران ؛ البته خود این گروه طیف وسیع و متنوعی را در برمی گیرند و از افراد ایران دوست و وطن خواه تا عناصر وابسته به شبکه های خارجی را شامل می گردد و نوع مهندسی شده شعارهای آنان در افراطی ترین وضعیت شعار نه غزه و نه لبنان ، جان فدای ایران می باشد . این تفکر، گاه در حالت شاذ خود به حذف اسلام از منافع ملی حکم می دهند و تعابیر ناسیونالیستی آنان با نوعی سکولاریسم پیوند می یابد.

دوم : گروه و طیف بعدی پیوند مطلق میان آرمانهای بین الملل اسلامی با منافع ایران قائلند ؛ البته در این طیف هم تنوع و گستردگی و افراط و تفریط بسیاری دیده می شود و در تندترین و رادیکال ترین حالت و حتی در موارد شاذی با پاک کردن صورت مسئله سرزمینی ایران و قبول نکردن ممیزات و یا امتیازات ملی به نوعی طرفانتر ناسیونالیست اسلامی می روند .افکار و سیاست های مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی و سیاست نگاه به امپراطوری عثمانی و برخی قرائت های امروزین آن میتواند شاهد مثال تاریخی و شاخصی  بر این طیف باشد.

البته نوع عملی نگاه سید جمال الدین اسدآبادی به وحدت اسلامی چون به نحوی موجب سیادت و برتری امپراطوری عثمانی می شده و هویت شیعی و ارزشهای ملی ایران را نادیده می گرفت از سوی مراجع شیعه و بزرگانی مثل آیت الله میرزای شیرازی مورد پذیرش جدی قرار نگرفت . امروز بعد از گذشت بیش از یک صد و بیست سال ضرورت اصلاح این نظریه احساس شده و با توجه به جایگزینی و برتری و پیشتازی انقلاب اسلامی ایران و نابودی امپراطوری عثمانی در صد سال قبل بایستی نسخه جدید و متحول و متکامل این نظریه طراحی گردد.

سوم ؛ به گروه و طیف سومی هم می توانیم توجه نماییم که منافع ملی ایران را به عنوان بزرگترین و مهمترین کشور شیعی جهان و پایگاه اصلی انقلاب اسلامی مد نظر داشته و به نوعی با ترکیب عناصری از ملیت ایرانی در سایه مذهب تشیع رسیده و البته این صبغه شیعی را نه در سیاست های تکفیری و بنیادگرای افراطی بلکه در سایه سیاست تقریبی جستجو می کند؛ لذا در این نگاه ، اصل حفظ پایگاه ایران اسلامی شیعی است و کمک به لبنان و یا خصومت با اسرائیل با زاویه نگاه ام القرای جهان اسلام یعنی حفظ و محوریت ایران بایستی صورت بگیرد.

در حقیقت در این نظریه سوم ،  ایران در بین الملل اسلامی حضور عمیق و فعال داشته ولی این حضور با حفظ هویت شیعی و رهبری ستادی و مرکزی سرزمینی ( و نه قومی)  ایران بوده و با نوعی دست برتر در همه زمینه ها همراه خواهد بود . به نظر می رسد این نظریه نه  توهم و بلند پروازی بلکه بیان واقعیتی ملموس در بیان وضعیت جهان اسلام و قدرت و هژمونی و رهبری ایران اسلامی است و این برتری بخاطر مقیم شدن انقلاب اسلامی در سرزمین ایران و مسیر درستی است که امام خمینی ، ایران را در دهه های قبلی در آن قرار داده و امروز ثمرات و ابعاد آن در نوعی مدنیت نیرومند دینی در ایران اسلامی شیعی قابل رویت است

گذار استکمالی از ایران/ ام القرای جنبش ها تا ام القرای تمدن دینی

در این نگاه ، ایران امام خمینی به عنوان متمدن ترین و پیشرفته ترین  کشور اسلامی نه در شرایط مساوی بلکه به عنوان برترین و بالاترین جایگاه نسبت به سایر دول اسلامی عمل خواهد کرد. این نقش شاید به نحوی شبیه هژمونی امریکا برای غرب و لیبرالیسم و یا شبیه جایگاه رهبری شوروی سابق برای سوسیالیست های عالم خواهد بود. در این نگاه هر کمک و یا هزینه ای که در جهان اسلامی بشود به نحو مستقیم و یا غیر مستقیم به منافع سرزمینی ایران مربوط میشود و ایران به عنوان تمدن اسلامی – ایرانی ، رهبری نوعی نظریه بین الملل اسلامی را بر عهده خواهد داشت و عناصر ولایت شیعی و روحیات ایرانی در این بین الملل اسلامی رشد و تکامل و برتری می یابند.همچنین نگاه به فلسطین و افریقا و یمن و سوریه و لبنان و عراق و  مسائلی مثل بنیادگرایی و داعش و جریانات تکفیری و اسرائیل با زاویه نگاهی مستقل و معین و با افق فکری و چشم انداز گفته شده نگریسته میشود.  همچنین برخی از طیف های گروه اول هم اگر دنبال واقعیت زمانه باشند و به تخییلات باستان گرایی فکر نکنند میتوانند به خوبی عظمت ایران و ایرانی را در این نظریه سوم ببینند.

تاکید بر این نکته ضروری است که طرح بحث تمدن در نقطه ثقل نظریه ام القری به جای جنبش ها و نهضت ها نه به معنای بی توجهی و نفی کمک به دیگر مسلمانان و یا شریک نشدن در مبارزات رهایی بخش ملل مسلمان یمن و بحرین و فلسطین است ؛ بلکه مباحث تمدنی ابعاد وسیع تر فرهنگی و علمی و مدنی نسبت به مسائل سیاسی و یا نظامی داشته و دارد و در این نگرش جدید ایران اسلامی شیعی و ام القرای تمدنی در همه ابعاد پیشتاز و الگو و شاخص و معیار قرار می گیرد. این در حالی است که نظریه قبلی فاقد چنین شمول و تکامل و برتری فرهنگی و مدنی بود. به کار بردن واژه استکمال در اول عنوان و بحث دقیقا برای تفهیم این مطلب است.

با توجه به ضرورت تبیین علمی این نگاه و درک واقعیت تاریخی آن از صفویه تاکنون ، به نظر می رسد جبهه مومن به ارزش های انقلاب میتوانند از سطح تحلیلی و ادبیاتی گروه دوم (یعنی انترناسیونالیسم اسلامی) به افق گروه سوم ( یعنی محوریت ایران اسلامی شیعی ) انتقال نظری و عملی داشته باشند؛ چرا که این چارچوب نظری هم شرافتمندانه بوده هم مبتنی بر واقعیات دهه چهارم و پنجم انقلاب اسلامی است و البته با واقعیات فکری و مذهبی پنج قرن اخیر تاریخ ایران همخوانی دارد و در نهایت با روحیه ملی ایرانیان و حس غرور و شخصیت قومی آنان در تضاد نمی باشد.

در نهایت به نظر می رسد ایران اسلامی شیعی در شرایط تمدنی بایستی نوعی زاویه نگاه ویژه متکامل تر (و نه متفاوت تر)  از ایران مرحله نهضت و جنبش داشته باشد. اگر این ضرورت و رشد ملی درست درک نشود بیم آن می رود که نوعی ناسیونالیسم افراطی سکولار و یا نوعی لیبرالیسم وارداتی ظاهرا وطنی از این آب گل آلود ماهی گرفته این پروسه ملی تاریخی را مبدل به نوعی پروژه مهندسی شده سیاسی نمایند.

علت تحقق نیافتن کامل آرمان انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر ایران

از جمله مسائلی که در توجه به سیاست ام القرای تمدن دینی می توان داشت ، آسیب شناسی و توجه به علل برخی ناکامی ها و ضعف ها در سیاست های قبلی و فعلی می باشد ، لذا مناسب است با توجه به تجربه تاریخی و سیاسی به بخشی از آنها اشاره کنیم :

۱- از جمله مسائل مهم محقق نشدن برخی اهداف عالی در سال های اخیر، ابهام داشتن در اهداف کلی و مبانی و اصول ذاتی خود آن طرحها و برنامه هاست  ؛ این بدان معناست در اصل وجودی خود آن اهداف تشکیک می شود ۰

۲ – مطلب مهم دیگر این است که طرح های مورد نظر هرچند در” نظر” و اندیشه خوب و مفید و منطقی باشند ولی در عمل ، ناشیانه و تکراری عرصه شده و در نتیجه مطلوب حاصل نمی شود که هیچ ، بلکه اثر معکوس داشته است ۰

۳- برای حفظ تناسب اهداف عالی و نسبت منطقی داشتن با وضعیت فعلی جامعه ، بایستی حلقه های ارتباط آن طرحها با منافع ملی کشور هم در کل و هم در هر یک از مراحل دقیقا معلوم باشد؛ ترسیم نکردن این مهم و نداشتن نقشه راه برای تحقق ایده ها ، به منزله بی ارزش نمودن و به حاشیه بردن آن ایده ها می باشد۰

۴ – تحقق وعده ها و اهداف بزرگ بایستی همگام با واقعیات و توان ملی موجود کشور باشد۰ نادیده گرفتن این مهم ، ارتباط و پیوند ملی بین ارزشهای مشترک و حیاتی جامعه را با مردم ، سست و در نهایت نابود می کند۰

۵ – درک توان ملی برای ایده های بین الملل ضروری است؛

اگر ما دورنمای طرحهای کلان ملی را در قالب نظریه های بزرگ مطرح کنیم ، یکی از ضروری ترین راههای تحقق آن، تاکتیک ها و برنامه های متوسط و کوتاه برد و نقشه راه برای تبیین آن دورنمای اصلی است ؛ در این زمینه بحث از منازل و ایستگاهها و مراحل و وارسی لحظه ای و مقطعی و جزیی از ضروریات مهم است ۰

۶- از جمله مسائلی که در رابطه با رصد کردن آسیب ها میتوان بدان پرداخت ، بحث از این است که خود نظریه و طرح کلی چقدر اشکال داشته و یا اینکه جزئیات آن چه مقدار و از کجا و کدامین مرحله بایستی مورد اصلاح واقع گردد ۰

۷ – با توجه به قسمت قبلی و بررسی اصلاح در کل و جزء طرح ، به نظر می رسد ناپختگی و معتقد نبودن و تفسیر به رای های متعدد و قرائت های شبه لیبرالیستی و شبه سوسیالیستی و به همراه تندروی و کند روی های مرسوم سیاست در ایران به این فهرست اشکالات بایستی اضافه گردد و البته درصد دقیق هماهنگی و عدم تطابق دو مورد قبلی در بعد نظری و عملی و عملیاتی میتواند پژوهش بعدی ما را در این تحقیق شکل دهد ۰

۸ – گاهی میشود طولانی شدن یک سیاست باعث شود علت اصلی به وجود آمدنش فراموش شده ، ولی ادامه آن توجیه و امری لا یتخلف جلوه گر شود ؛ در چنین مواقعی برخی از مدیران با نوعی قداست بخشی به این برنامه ها راه هرگونه نقد و یا تجدید نظر طلبی را از دلسوزان و صاحب نظران و متفکران اجتماعی سلب می نمایند ۰

۹- تاریخ و عالم سیاست پر است از طرحهایی که استادانه گفته شده ولی ناشیانه و حتی احمقانه اجرا گردیده است ؛ چقدر تمییز بین این دو حوزه ، کار دشوار و مهمی است و البته تاریخ ملتها همیشه هم حوصله و وقت بررسی و فهم بررسی و علل دریافت ابعاد این مطلب را ندارد؛ همانطوری که گاهی همه چیز دست به دست هم داده تا این درک و فهم و شعور ملی به بلوغ و جمع بندی درستی نرسد ۰ مثال عیان و آشکار مسئله گفته شده جمع بندی نداشتن و عدم درک کلی و اجماع حاصل نشدن درباره مشروطیت و تحولات مهم دیگر ایران تا امروز است ۰

۱۰ – گاه می شود به دلایل زیادی آرمانها و واقعیات در جامعه ای در کنار هم قرار می گیرند ولی بسته به شرایط زمانه و گذر ایام ،  یا آرمان از واقعیات سبقت گرفته و جامعه آرمانگراتر شده و سایر عوامل را “معنا و مفهوم” می دهد و یا برعکس پتک محکم واقعیات و شرایط ، “آرمان ” را متوقف کرده و جامعه ، واقع گراتر شده و آرمان را متوقف میکند ؛ این اتفاق از هر طرفی که بیفتد و هر کدام که از دیگری سبقت بگیرند ، نتیجه اش این می شود که وحدت و وفاق و تعادل و آشتی کلی اولیه بین آرمان و واقعیت در جامعه از بین رفته و یا لااقل ترک و شکاف خورده و لاجرم برای آشتی و پیوند مجدد آن بایستی کاری عمیق و آسیب شناسانه جدی صورت داد ۰

نکته مهم و خلاصه همه این مباحث را شاید بهتر باشد اینگونه بیان نمود که در برخی از ازمنه و مقاطع و جهش های تاریخی یک ملت ، زمان خاص و یا مناسبی فرا می رسد که  مجبور به باز تعریف عمیق اهداف اصلی و سیاست های کلی خود می شود ؛ و این درست همان زمانی است که تاریخ به ملت فرصت داده که خودش درباره خود بازاندیشی و یا قضاوت  نماید؛ تغافل از این فرصت و از دست دادن این زمان جمع بندی به معنای از دست دادن مدیریت جامعه و نمره قبولی نگرفتن از تاریخ در آینده معنا می دهد ۰

انتشار در:

دیدگاهتان را بنویسید