تمدن رضوی منجر به تعریف جدیدی از هویت ملی ایرانیان شد

گفت و گو روزنامه قدس با دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مناسبت دهه کرامت
✅مولفه های مکتب سیاسی حضرت امام رضا علیه السلام در افق تمدن اسلامی
?انسان ۲۵۰ ساله یعنی ظهور حقیقتی واحد و ممتد در قطعه های بهم پیوسته زمان واینک ظهور فرهنگ علوی تا نهضت حسینی در قاموس تمدن رضوی؛ پیوند تفکر وسیاست، اندیشه و حاکمیت یعنی تبلور آرمان و غایت. تمدن رضوی مبتنی بر راهبرد پذیرش ولایتعهدی به مثابه پیوند دوباره رهبری فکری و سیاسی منصرف از پارادایم خلافت و سلطنت گزاره یست که با دکتر موسی نجفی حول آن گفت و گو کردیم، در ادامه بخشی از این گفت و گو را می خوانید.

آقای دکتر آیا میتوان پذیرش ولایت عهدی را زمینه ساز حیات مکتب سیاسی شیعی در بستر تمدن رضوی دانست؟
?بله، در واقع خاستگاه تمدن اسلامی شیعی، وحی و از جمله اهداف آن پذیرش ولایت انسان کامل به غایت تحقق و دستیابی به حیات طیّبه است و این مهم محقق نمی شود مگر در بستر حاکمیت سیاسی اسلام، گویی در نظام معرفتی شیعی، پیوندی ناگسستنی میان مکتب فکری و ساختار سیاسی وجود دارد، تمدن رضوی نمود عینی این وابستگی است. بی تردید انحراف از امامت در تاریخ اسلام به سوی خلافت سپس سلطنت زمینه ساز گسست میان رهبری فکری و سیاسی بوده است، اما اصلاحات سیاسی امام رضا علیه السلام با توجه به خلاء مشروعیت در حکومت مامون عباسی منجر به پیوند دوباره فکر و سیاست گردید. به اعتقاد بنده پذیرش ولایت عهدی از سوی ایشان در شرایط تقیّه نبود، بلکه امام علیه السلام قصد مامون را به خوبی دریافته بود که او در پی حل خلاء مشروعیت از طریق ولایت عهدی است، لذا ایشان با معرفت به چنین قصدی از ناحیه مامون، ولایتعهدی را فرصتی برای مکتب سازی همه جانبه و بروز تمام عیار مکتب سیاسی اسلام می دانستد و از این فرصت کمال استفاده را کردند. اگر چه قبل از امام رضا علیه السلام، تمدن شیعی با منطق علوی شکل گرفت و در دوران تبدیل امامت به خلافت راهبرد تمدنی سکوت را، و در دوران تبدیل خلافت به سلطنت راهبرد تمدنی قیام را بر می گزینند اما در دوران ولایتعهدی امام رضا علیه السلام نه تنها سلطنت از خلافت دور می شود بلکه مشروعیت کل جریان خلافت نیز زیر سوال می رود، و به اعتقاد بنده ازهمین نقطه تاریخی، تمدن شیعی فصلی نوظهور و شکوفا را در قالب تمدن رضوی آغاز و خود را از جریان خلافت جدا می کند. تمدن رضوی تنها صورتی از تمدن اسلامی است که با وجود امام معصوم علیه السلام ابعادی مقدس پیدا میکند و در سیری استعلایی، به را خود ادامه می دهد. تاثیر های شگرف این تمدن بر ملت سازی ایرانیان و دمیده شدن روح تقدس در حکومت، به تعریف جدیدی از هویت ملی ایرانیان منجر می شود که سرانجام آن عدالت مهدوی است. به عنوان جمع بندی در پاسخ به سوال اول می توان با برشمردن ویژگی های دوران امامت امام رضا علیه السلام پاسخی صریح تر به سوال شما داد و آن اینکه؛ دوره امامت ایشان دارای دو شاخصه مهم بود: ادامه همان سیره ائمه علیهم السلام بعد از قیام کربلا یعنی بازسازی فرهنگ جامعه اسلامی، به عبارتی واقعه کربلا زمینه ساز نجات فرهنگی اسلامی از خطر نابودی قرار گرفت البته در دوران امام رضا علیه السلام ارتقاء فرهنگی در قالبی جدید تداوم یافت، و دیگری دوره ثبات بنی عباس و آغاز تضعیف سیاسی آنها بر اساس جنگ های پنج ساله. گرچه درباره پذیرش ولایت عهدی توسط امام منافع زیادی را بر میشمارند از جمله مبارزه منفی علیه دستگاه، برملا کردن داعیه شیعه، استفاده کردن از دستگاه تبلیغاتی خلافت و ایجاد رابطه عمیق با مردم اما در واقع ایشان با علم امامت میدانستند که یک سال پس از پذیرش ولایتعهدی بیشتر واجد حیات مادی نیستند لذا آن را پذیرفتند و همان فرصت کوتاه را برای ضربه زدن به انحراف خلافت موروثی مناسب دیدند. در مقابل مامون با آن تصمیم، همه مشروعیت خلفای عباسی را زیر سوال برد حتی در حکم ولایت عهدی نوشت: « این شخص از آل علی، بهتر از ماست. او زاهد ترین و عادل ترین مردم است».
? بنابراین میتوان پذیرش ولایت عهدی را راهبردی سیاسی با افقی تمدنی بر شمرد، اساسا ماهیت مکتب سیاسی امام رضا علیه اسلام چه بود؟ و ولایت عهدی چه نسبتی با آن دارد؟
?بله، برای درک بهتر شرایط ولایتعهدی ایشان و فهم سیره و روش سیاسی امام رضا علیه السلام در برابر حکومت عباسی و به طور خاص مامون می توان شاخصه هایی از جمله؛ اثبات اصل امامت و مقدم دانستن هدف بر وسیله که بتبع آن منطق اثبات غاصبانه بودن خلافت گفتمان سیاسی امام را سامان می دهد، شفاف سازی مبارزه منفی علیه دستگاه پیچیده و وسیع مامون عباسی با تاکید بر اجباری بودن سفر امام اسنکاف شدیداز پذیرش دعوت مامون و معلّق کردن پذیرش ولایتعدی به عدم دخالت در امور، بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام با بهره گیری از فضای فرهنگی بدست آمده و رجحان علمی امام بعد از مناظره ایشان با متفکران ادیان مختلف همچنین پیوند قلبی امام با مردم دانست. بنابراین امام از خلاء قدرت سیاسی در مدینه تا دوره ولایتعهدی و پس از آن نهایت استفاده را کردند و به ترویج الگوها، نمادها و مناسک صحیح و وحیانی و بازسازی نهادهای اجتماعی پرداختند. بر این اساس میتوان ماهیت مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام را ممزوج دانستن رهبری فکری و سیاسی دانست، در واقع بنی عباس چون دستاویزی مشروع برای حکومت بر مومنان نداشتند، به ناچار دست به دامان امام رضا علیه السلام شدند و به شیعه گرایش پیدا کردند. این خلاء مشروعیت در دوران امامت امام رضا علیه السلام کاملا نمایان شد و ایشان نیز بیشترین استفاده را از این فرصت تاریخی کردند، نتها حقانیت امام علی علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام را اثبات کردند بلکه سنت های فراموش شده آنها را احیا کردند و فرآیندی به نام فرهنگ و تمدن رضوی را آغاز کردند. ایشان در پشت کاغذ ولایتعدی خود نوشته اند: « مامون حق ما را که دیگران نشناخنتند، شناخت» و این جمله بیش از آنکه تعریف از مامون باشد، نکوهش کسانی است که حق اهل بیت علیهم السلام را نشناخته اند. به عبارتی مکتب رضوی حلقه وصل مکتب علوی و نهضت حسینی به تمدن مهدوی است. طرح مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام نشان داد که قیام امام حسین علیه السلام فقط جنبه نفی حکومت ندارد بلکه در درون آن اثبات نظام ایده آل اسلامی هم وجود دارد. مکتب رضوی، نوعی مدینه فاضله دینی به رهبری امام معصوم و انسان کامل است که دو عنصر تفکر و اعتدال مقوّم آن است. ایشان چون فضای گفت و گو را مناسب دیدند، از این باب وارد شدند تا نشان دهند مبانی فرهنگی اصیل اسلامی عمیق تر از فرهنگی است که خلفا آوردند. امروز هم قرار نیست به دوران پیش از نظام سازی برگردیم؛ چرا که تغییر مسیر از عقلانیت خشونت سیاسی ایجاد می کند، مطلبی که متاسفانه دنیای اسلام معاصر به آن مبتلاست. بنابراین اگر میان ما و تمدن غرب گفت و گو شکل بگیرد بهتر است چرا که فرهنگ برتر از آن ماست.
?شما خواستگاه تمدن شیعی را وحی دانستید، بر این اساس عبودیت، انسان سازی و حیات طیّبه را اهداف آن بر شمردید، منشا تحقق این اهداف در جامعه چیست؟
?به طور کلی «مدینه النبی» و معیار های آن، کامل ترین الگوی تمدنی برای تمدن اسلامی و مسلمانان است. بنابراین اوج اقتدار تمدن اسلامی، تحقق حقایق اسلام در همه سطوح بشری است؛ از این رو تبلور آرمان و غایت تمدن اسلامی در گرو توسعه کمّی و کیفی فرهنگ اسلامی و شکل گیری جامعه اسلامی، حاکمیت سیاسی اسلام، شکل گیری منطق تولید علم مبتنی بر منطق وحی و فراهم شدن فضای عقلانیت اسلامی، تولید علوم، ارائه محصولات علمی، ساخت ابزار های کارآمد و تامین نیاز های معیشتی جامعه اسلامی است. در واقع تمدن اسلامی شکل جامع و فراگیری از اسلام در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماهی، اجرایی، سیاسی، منطقی، فلسفی، علمی و کاربردی است. این تمدن همچون هر تمدن دیگری تدریجی، تشکیکی و واجد لایه های مختلفی است؛ بنابراین زمانی کاملا تحقق می یابد که بتوان این چهار مرحله را بر پایه توحید و معنویت در سایه شریعت و ولایت طی کند و در بستر عقلانیت اسلامی در جهت تولید علم و توسعه اماکانات مادی و رفاه اجتماعی گام بردارد. به هر حال گویی برای تحقق همه ابعاد و شاخصه های تمدن اسلامی به یک عامل خاص و نیرو محرکه قوی احتیاج است و به اعتقاد بنده آن «وجود انسان کامل؛ یعنی امام معصوم علیه السلام» است و این فصل تمایز تمدن اسلامی در قاموس شیعی با سنّی است.

انتشار در:

دیدگاهتان را بنویسید