انقلاب اسلامی فراتر از مدرنیسم است/ انقلاب؛ موج چهارم تمدن اسلامی

 «انقلاب اسلامی می‌خواهد دین را در عرصه سیاسی، اجتماعی و عرصه عمومی، غیر از عرصه خصوصی وارد کند. قسمت تاریخی انقلاب اسلامی بیداری اسلامی است. قسمت موجودش با نظام‌های سیاسی جهان، مثل لیبرال‌دموکراسی یا مارکسیسم در تقابل قرار می‌گیرد و حال و آینده آن هم با تمدن غرب در یک حالت تقابل و منازعه قرار می‌گیرد. انقلاب اسلامی مدعی یک تمدن بزرگ جهانی است که نوع ایده‌آل آن مهدویت محسوب می‌شود. یعنی تمدن نوین اسلامی تمدنی یک‌بعدی نیست و فقط با بعد مادی انسان کار ندارد و با همه ابعاد انسان کار دارد لذا انقلاب فرامدرن در صورت تداوم و رشد به یک تمدن بزرگ ختم می‌شود.

جنگ ما با غرب نظامی نیست و جنگ ما، جنگی فکری، تمدنی و عقیدتی است و در این زمینه باید خودمان را آماده کنیم. یعنی جنگ نرم‌افزاری است نه سخت‌افزاری. غربی‌ها خیلی دوست دارند اسلام را در داعش خلاصه کنند ما با این مشکل داریم. اسلام عربستان و داعش برای ما قابل دفاع نیست و ما آن را محکوم می‌کنیم. تمدن معمولا باید پیرو تکامل باشد بدین صورت که رشد، همه‌جانبه و متوازن باشد. نمی‌شود که بخشی از تمدن رشد کند. ما با این انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی‌مان مهم‌تر از اینکه با غربی‌ها مشکلی داشته باشیم، پرچم خودمان را بالا برده‌ایم. کسی ادعا نمی‌کند که جامعه ما آسیبب ندارد اما این آسیب‌ها ذاتی نیست و این‌ها مباحث تئوریک است و عوارضی هستند که به ما تحمیل شده است.

انقلاب اسلامی نشان داده است که می‌تواند یک قسمتی از روند تکاملی عصر ظهور اسلامی باشد یعنی وقتی ما این عصر را دینی می‌کنیم می‌توانیم گام‌هایی برداریم که جامعه ما مهدوی باشد. ما در موج چهارم تمدن اسلامی در پیشرفته‌ترین وضع بیداری اسلامی قرار داریم. بقیه کشورها این جایگاه مطلوب را ندارند دلیل این امر هم این است که آن‌ها نظام سیاسی ندارند.» این جملات بخشی از گفتگوی ما با با موسی نجفی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مورد انقلاب اسلامی بود. در گفتگو با نویسنده کتاب «انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی (موج چهارم بیداری اسلامی)» به بررسی مفهوم انقلاب فرامدرن، تقابل انقلاب اسلامی با غرب، تمدن اسلامی و… پرداخته ایم. متن زیر مشروح مصاحبه مهر با این استاد دانشگاه است؛

*در ابتدا بفرمائید منظور شما از انقلاب فرامدرن چیست؟

انقلاب اسلامی، انقلابی است که در افق عالم مدرن، متولد نشده و یک انقلاب سنتی و دینی بوده است. این انقلاب فراتر از مدرنیسم است و نوید می‌دهد که هم امروز و هم آینده بشر دینی است

اولین نکته‌ای که راجع به این کتاب باید بگویم این است که انقلاب اسلامی، انقلابی است که در افق عالم مدرن، متولد نشده و یک انقلاب سنتی و دینی بوده است. در دوره‌ای که دنیای غرب و عالم ادعا می‌کردند که از دین و سنت عبور کرده‌اند و عصر جدید خودش را در پرتو دین تعریف نمی‌کرد، انقلاب اسلامی متولد شده است یعنی در عصری که تعریف دینی محور تعریف نبود. بنابراین انقلاب اسلامی در افق عالم مدرن متولد نشده و فراتر از مدرن است. ما اگر اولین ویژگی عالم مدرن را سکولاریسم بگیریم انقلاب اسلامی دقیقا برعکس این است. یعنی می‌خواهد دین را در عرصه سیاسی، اجتماعی و عرصه عمومی، غیر از عرصه خصوصی هم وارد کند.

پس این انقلاب فراتر از مدرنیسم است و نوید می‌دهد که هم امروز و هم آینده بشر دینی است. در این مقطع و با این تفکر، انقلاب اسلامی هم با نظریات نظامات سیاسی موجود مثل مارکسیسم و لیبرالیسم برخورد پیدا خواهد کرد و هم با تمدن غرب که خودش را میرث‌دار تمدن بشریت و هم‌چنین صاحب آینده بشر (با نظریاتی مثل پایان تاریخ) می‌داند. قسمت تاریخی انقلاب اسلامی بیداری اسلامی است. قسمت موجودش با نظام‌های سیاسی جهان، مثل لیبرال‌دموکراسی یا مارکسیسم در تقابل قرار می‌گیرد و حال و آینده آن هم با تمدن غرب در یک حالت تقابل و منازعه قرار می‌گیرد. لذا عنوان شده است: «انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی». بعضی از نظام‌های سیاسی باهم تقابل دارند مثلا مارکسیسم و لیبرالیسم ظاهرا ضد هم بودند اما افق تمدنی آن‌ها باهم زیاد تفاوتی نداشت.

چون هر دو مادی بودند و فقط با ساحت و تفکر مادی بشر و بعد مادی انسان کار داشتند. اما انقلاب اسلامی مدعی یک تمدن بزرگ جهانی است که نوع ایده‌آل آن مهدویت محسوب می‌شود. یعنی تمدن نوین اسلامی تمدنی یک‌بعدی نیست و فقط با بعد مادی انسان کار ندارد و با همه ابعاد انسان کار دارد لذا انقلاب فرامدرن در صورت تداوم و رشد به یک تمدن بزرگ ختم می‌شود. یعنی حلقه‌ای که نظام اسلامی را پشتیبانی می‌کند و تکامل نظام اسلامی به‌سوی آن می‌رود تمدن نوین اسلامی است. لذا انقلاب فرامدرن در بُعد انقلاب، چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد تمدنی در مقابل عالم جدید قرار می‌گیرد.

*این موضوع به‌صورت عملی است یا منظور شما فقط بُعد نظری را شامل می‌شود؟

هر دو. الان هم عملی و هم نظری وجود دارد. در بُعد عمل که نظام ما در مقابل نظام‌های غربی ایستاده است ولی جنگش، جنگ نظامی نیست. یعنی این کارهایی که داعش یا بنیادگرایان انجام می‌دهند کار ما نیست. این به ما ربط ندارد این‌ها به مراحل قبلی برمی‌گردند که این‌ها در درگیری‌های نظامی شکست می‌خورند. غربی‌ها در بعد نظامی از ما قوی‌تر هستند اصلا جنگ ما با غرب نظامی نیست و جنگ ما، جنگی فکری، تمدنی و عقیدتی است و در این زمینه باید خودمان را آماده کنیم. یعنی جنگ نرم‌افزاری است نه سخت‌افزاری. نرم‌افزاری مثل هنر، سینما، اقتصاد، بانکداری، سبک زندگی و … است که می‌خواهیم بگوییم ایده‌های ما باشند یا ایده‌های آن‌ها؟ اساسا جنگ ایده‌ها و افکار است.

*این تقابل خیر و شر، خوب و بد و یا حق و باطل همیشه در طول تاریخ بوده است. این‌گونه نیست که یکی دیگری را حذف کند.

موج اول بیداری اسلامی نظامی، موج دوم سیاسی، موج سوم فرهنگی بود و موج چهارم آن با انقلاب اسلامی ایران شروع شده که تقابل تمدنی است

در نهایت باید یکی از آن‌ها غالب باشند. یکی از این‌ها هم جنگ حق و باطل است که اساس آن از نظر وضع موجود، وضع موعود نیست. وضع موعود بشر به‌وسیله یک انسان آسمانی که مهدی موعود (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) است می‌تواند انسان کامل را تحقق بخشد و انسان کامل است که عصر آینده را رقم می‌زند و به بشر نوید می‌دهد و صلح، عدل و آزادی کامل در پرتو یک انسان کامل محقق می‌شود. حق مطلق این است ولی تا آن زمان ما در عصر انتظار قرار داریم. موج چهارم هم به همین معنی است. بیداری اسلامی تقریبا ۲۰۰ سال، یعنی از زمان حمله ناپلئون به مصر که ایجاد شده است. موج اول بیداری اسلامی نظامی، موج دوم سیاسی، موج سوم فرهنگی بود و موج چهارم آن با انقلاب اسلامی ایران شروع شده که تقابل تمدنی است.

*به‌نظر می‌آید انقلاب اسلامی ایران و همین موج چهارمی که شما می‌فرمایید همه ابعاد را شامل می‌شود. آقای دکتر وقتی به بخشی از تاریخ و وضعیت موجود جهان نگاه می‌کنیم، تقابل تمدن انقلاب اسلامی و جهان را به‌وضوح می‌بینیم. اما برخی از نظرات هست که معتقدند چنین تقابلی وجود ندارد و غربی‌ها نگاه منفی به جهان اسلام ندارند و این طرز تفکر نگاه بدبینانه‌ای است. حتی من طی ارتباطی که با یکی از استادان ایرانی مقیم فرانسه داشتم، وقتی این مسائل را شرح می‌دادم، ایشان قبول نمی‌کردند و می‌گفتند چنین چیزی اصلا وجود ندارد و این‌ها را برای شما ساخته‌اند و اساسا غرب و فرانسه چنین دیدگاهی ندارد. بحث اسلامی ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی را توهم قلمداد می‌کرد. پاسخ شما به این افراد چیست؟

باید این‌ها را از آن آقا بپرسید. من که این‌ها را توهم نمی‌دانم. ایشان توهم می‌دانند. ایشان در غرب نشسته‌اند و برای خودشان زندگی می‌کنند و خبر ندارند این‌ها چه بلایی سر شرق آورده‌اند. ایشان پایشان را از غرب بیرون بگذارند و ببینند که چه اتفاقی افتاده است. اصلا منافع ناپلئون در ایران، مصر یا هند چه بوده است؟ آیا این توهم است؟ ناپلئون که از فرانسه بود. حمله ناپلئون به روسیه برای چه بوده است؟ من که طرفدار روسیه نیستم ولی کشور خودم را که دوست دارم. ناپلئون برای چه ژنرال گاردن را به ایران فرستاد؟ آیا توهم است؟ چرا می‌خواست با ایران، علیه روس‌ها متحد شود؟ برای اینکه ناپلئون یک داعیه جهانی داشت. در مصر چه کاری داشت و برای چه ارتش فرانسه وارد مصر شد؟ آیا به‌خاطر درگیری با انگلستان بود؟ اگر این‌گونه است که در همان اروپا درگیر می‌شدند.

کجای این توهم شد؟ این دوست شما تاریخ بلد نیست به ایشان بگویید کمی تاریخ بخواند. تاریخ استعمار یک تاریخ واقعی است نه یک توهم. ببینید توهم آن‌ها در یک جای دیگری است. غربی‌ها خیلی دوست دارند اسلام را در داعش خلاصه کنند ما با این مشکل داریم. اسلام عربستان و داعش برای ما قابل دفاع نیست و ما آن را محکوم می‌کنیم. یعنی اساسا ما بنیادگرایی به این سبک را قبول نداریم و اصلا این به ما ربطی ندارد آن اصلا اسلام نیست و اسلامی را که در آن اهل بیت (علیهم‌السلام) حضور نداشته باشند، فرهنگ، عرفان، هنر و تمدن نباشد، نمی‌توانیم بپذیریم.

در اسلامی که این‌ها ترویج می‌کنند هیچ چیزی نیست فقط پنج وعده نماز می‌خوانند. این چه نوعی از اسلام است؟ اصلا در اجرای احکام هم دقت لازم و ظرافت مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) را ندارند. حتی خیلی از جهان تسنن هم این‌ها را قبول ندارند چه برسد به ما که اهل تسنن هم نیستیم و خودمان را طرفدار اسلام واقعی اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌دانیم. این‌ها اصلا معارف دینی ندارند مثلا مسلمانانی که از چچن روسیه می‌آید، چقدر احکام بلدند؟ این‌ها تا چند وقت پیش کمونیست بودند این‌ها اساسا بُعد دینی ندارند. وقتی با آخوندهایشان هم حرف می‌زنید می‌بینید سواد ندارند یعنی روحانیون روسی حتی در زمینه خود اسلام هم معلوماتی ندارند چه برسد به این آدم‌هایی که فقط یک ریش بلند دارند و اسلحه دستشان گرفته‌اند! این‌ها چه ویژگی‌ای از اسلام دارند؟ این‌ها چه کاری با حوزه‌های علمیه و مراکز علمی، کتابخانه‌ها و ایران ما و سایر کشورهای دارای سابقه تمدنی مثل مصر، عراق و… دارند؟ علاوه بر این، دست‌های خارجی‌ها هم پشت این‌هاست. اصلا خود عربستان دارد آثار اسلامی را از بین می‌برد.

یعنی در مکه و مدینه محله‌ها و مکان‌هایی را که مربوط به تاریخ صدر اسلام است، از بین برده‌اند. عربستانی که پدرخوانده این‌هاست این کارها را می‌کند از طرف دیگر هم ترکیه که هیچ چیزش به اسلام نمی‌خورد. در ترکیه از زمان آتاتورک اسلام را از زندگی مردم حذف کردند. حالا مردم مسلمان هستند و اسلام قابل حذف شدن نیست. الان زنان محجبه در دانشگاه‌ها و سایر مکان‌ها مشکل دارند این‌ها چگونه می‌توانند هم اسلام‌گرا باشند و هم به عکس آتاتورک احترام بگذارند؟ این یک تعارض در نظام قانون اساسی ترکیه است. این‌ها چگونه می‌خواهند اسلام و سکولاریسم را در یک‌جا جمع کنند؟ بنابراین این‌ها یک عده گروهک‌های وحشی بنیادگرا درست کرده‌اند و به آن‌ها پول و امکانات می‌دهند و از نفتش سود می‌برند و به جان بقیه از جمله ایران، سوریه و عراق انداخته‌اند. یعنی داعش و گروهک‌های تروریستی دیگر یک پروسه واقعی نیست و یک پروژه خارجی است.

*می‌گویند توسعه رشد همه‌جانبه است. آیا تمدن هم باید در همه بخش‌های مختلف توازن داشته باشد؟ یا می‌تواند در یک بُعدی به یک سطحی برسد و سپس بخش‌های مختلف را تقویت کند؟

باید همه‌جانبه باشد. تمدن معمولا باید پیرو تکامل باشد بدین صورت که رشد، همه‌جانبه و متوازن باشد. نمی‌شود که بخشی از تمدن رشد کند. ما برای تمدن غرب یک نوع آسیب‌شناسی داریم. این تمدن در یک مرحله‌ای که شامل مادیات و رفاه است رشد کرده، اما در رشد انسانی و اخلاقی رشد زیادی نداشته است. نشانه این هم پدیده زورگویی و استعمار یا همین حق وتو است که برای خود قائلند یا دو جنگ جهانی اول و دوم است که میلیون‌ها نفر را کشتند. ما نمی‌توانیم این‌ها را نادیده بگیریم. پیشرفت‌های علمی‌شان یک طرف ولی خون‌ریزی و تبعیضی که قائل شدند هم هست که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

همه حرف ما غیر از حرف غربیهاست. حالا شاید ممکن است یک جاهایی با آن‌ها هم اشتراکات یا نسبتی داشته باشیم و بتوانیم از آن‌ها استفاده کنیم آن‌ها هم می‌توانند از ما استفاده کنند اما ما غیر از آن‌ها هستیم

ما به‌هر حال با این انقلاب فرامدرن و تمدن اسلامی‌مان مهم‌تر از اینکه با غربی‌ها مشکلی داشته باشیم، پرچم خودمان را بالا برده‌ایم. همه حرف ما غیر از حرف آن‌هاست. حالا شاید ممکن است یک جاهایی با آن‌ها هم اشتراکات یا نسبتی داشته باشیم و بتوانیم از آن‌ها استفاده کنیم آن‌ها هم می‌توانند از ما استفاده کنند اما ما غیر از آن‌ها هستیم. یعنی اینکه ما حال، آینده و گذشته بشر را در پرتو تعالیم انبیا تعریف می‌کنیم نه در پرتو جامعه‌ای که این‌ها ساخته‌اند.

*وقتی بحث اقتصاد اسلامی می‌شود می‌گویند انسان مسلمان اقتصادی‌، جدا از تعریف انسان عقلانی‌ای است که در اقتصاد مطرح می‌شود. این موضوع را آدام اسمیت مطرح کرده است اما در عمل وقتی همین انسان اقتصادی مسلمان به تحولات واکنش نشان می‌دهد، همان واکنشی است که انسان غربی انجام می‌دهد. مثلا نسبت به سود و مباحث اقتصادی دیگر واکنش‌ها یکسان است. از این موضوع می‌خواهم به این برسم که در جامعه ما هم مسائلی نظیر فساد، فحشا، فقر، بیکاری، تورم، بی‌نظمی، بی‌اخلاقی، اختلاس و ارتشا و … هم وجود دارد. البته من نیمه پر لیوان را هم می‌بینیم که در برخی زمینه‌ها پیشرفت‌های زیادی داشته‌ایم اما بخش عمده‌ای از مسائل فرهنگی و حتی زیرساخت‌های ما دچار مشکلات اساسی است. با این حال چگونه دم از تمدن نوین اسلامی می‌زنیم؟

این‌هایی که شما نام بردید آسیب‌ها هستند و کسی هم ادعا نمی‌کند که جامعه ما آسیبب ندارد اما این آسیب‌ها ذاتی نیست و این‌ها مباحث تئوریک است تاکید می‌کنم که این آسیب‌ها در ذات جامعه ما نیست و عوارضی هستند که به ما تحمیل شده است. مثلا شما به فقر اشاره کردید. فقر که در ذات اسلام و انقلاب نیست فقر می‌تواند عامل خارجی داشته باشد و عامل داخلی آن هم سوءمدیریت است این سوءمدیریت را باید رفع کرد حالا ما ادعا نکردیم که به تمدن اسلامی رسیدیم گفتیم می‌خواهیم برسیم و یا نمونه‌هایی داریم که باید برسیم. الان این شهر تهران جلوی شماست من قبول دارم که اینجا یک شهر اسلامی نیست شهر اسلامی ویژگی‌های خودش را دارد اینجا با شهری اسلامی که وقتی واردش شوید هویت دینداری و اسلامی را ببینید، حتما یکی نیست خیلی فاصله دارد اما با یک شهر اروپایی هم فاصله دارد مثل این است که ما بین برزخ هستیم.

ما بیش از اینکه در ذیل تمدن غرب باشیم یا به تمدن اسلامی رسیده باشیم، در جایی مثل برزخ به‌سر می‌بریم. نکات مثبتی که باید روی آن بحث کرد، عقلانیت، دین و مواهبی است که امکان دارد ما را به تمدن اسلامی نزدیک کند

ما بیش از اینکه در ذیل تمدن غرب باشیم یا به تمدن اسلامی رسیده باشیم، در جایی مثل برزخ به‌سر می‌بریم. نکات مثبتی که باید روی آن بحث کرد، عقلانیت، دین و مواهبی است که امکان دارد ما را به تمدن اسلامی نزدیک کند. آسیب‌هایی که شما اشاره کردید مال آن نیست. آسیب‌ها یعنی کمبودهای خود ما و نقص جنبش نرم‌افزاری ما که هنوز در آن‌ها به نقطه قوت نرسیدیم. الان دنیای غرب ثروتمند است و تبلیغات را دست خود دارد مردم ما الان از این آسیب می‌بینند. مثلا همین ماهواره که تبلیغات خاصی دارد. این تبلیغات عجیب ضداخلاقی و مواد مخدر که از صدا و سیمای ما تبلیغ نمی‌شود. با انواع و اقسام تکنولوژی‌ها نظیر همین گوشی‌ها و شبکه‌های پیام‌رسان موبایلی، ماهواره‌ها و شبکه‌های اجتماعی و … مسائل زیادی تبلیغ می‌شود. یعنی آن‌ها از ما رنگین‌تر هستند. اصلا ما در یک مبارزه مساوی وارد نشده‌ایم. 

*حالا اگر بخواهیم به‌پا خیزیم و تمدن بسازیم یک سری لوازم نیاز داریم که همان مشکلاتی را که شما فرمودید حل کنیم. یکی از مشکلاتی که در این مسیر گریبان ما را گرفته، از دست دادن هویت افراد است. طوری که بیشتر افراد جامعه ما به غرب گرایش دارند و این در نوع لباس پوشیدن و حرف زدن و سبک زندگیشان نمود بیشتری دارد و حتی اوضاع به‌جای اینکه بهتر شود، بدتر هم می‌شود. این موضوع از نظر شما تا چه حد اهمیت دارد و اساسا مشکل عمده جامعه چیست؟

موضوع این نیست که غربی لباس نپوشیم و از ابزار و تکنولوژی غرب استفاده نکنیم. اساسا بحث سر این موضوعات نیست. من یک مثال ساده می‌زنم. دنیا را مثل یک سوپرمارکت در نظر بگیریم که ما به‌عنوان یک انسان به یک سوپرمارکت رفته‌ایم. وقتی شما به یک سوپرمارکت و مغازه بزرگ می‌روید آیا همه سوپرمارکت را می‌خرید؟ یا بعضی از چیزهایی را که لازم دارید می‌خرید؟ شما چیزهایی را می‌خرید که نیاز دارید و در خانه‌تان ندارید و اولویت‌بندی هم می‌کنید تا وسایل ضروری‌تر را بخرید و در ثانی به پول داخل جیب‌تان هم نگاه می‌کنید. دنیای جدید هم همین است. حالا چه کسی این کار را می‌کند؟ کسی که بداند کیست و در خانه چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی ندارد. بعد اقدام به خرید می‌کند. وضع ما با غرب همین است. به سوپرمارکتی می‌ماند که ما می‌خواهیم خرید کنیم اولا باید ببینیم چه کسی هستیم؟ یعنی باید هویت خودمان را بدانیم. بعد بسنجیم که چقدر امکانات داریم و بعد ببینیم اولویت‌های ما چیست؟ بعد وقتی این‌ها را به خانه آوردیم باید بدانیم که این‌ها را باید به چه سمتی ببریم.

پس اول هویت می‌خواهیم و بحث اصلا این نیست که مثلا لباس غربی و پارچه غربی استفاده نکنیم باید بدانیم اولویت‌ها، ضروریات، عوامل پیشرفت‌هایمان، شخصیت‌ها و هویت‌هایمان چیست؟ در این صورت است که می‌توانیم از آن‌ها کمک بگیریم. نباید این‌گونه باشد که هرچه داریم، خرج کنیم و هیچ چیزی هم در دستمان باقی نماند و بعد بدبخت شویم. مثل خیلی از کشورهای اسلامی که هیچ چیزی ندارند. کارخانه، تولید، صنعت، کشاورزی، ابزار و … ندارند و همه مردمانش دلال هستند نفت دارند، جنس وارد می‌کنند و می‌فروشند. اینکه زیست درستی نشد اسم این که پیشرفت نیست وقتی نفتشان تمام شد، چه پیش خواهد آمد؟ آن روز مردم شکست‌خورده و بدبختی خواهند شد که همه چیزشان از بین رفته است. ما که نمی‌توانیم این‌گونه زندگی کنیم و البته همه این‌ها دلیل نیست که از تکنولوژی و دانشگاه استفاده نکنیم. ما باید بدانیم هویتمان چیست و به کجا می‌خواهیم برسیم بعد خودمان باید مسائل خودمان را اولویت‌بندی کنیم تا تمدن خودمان را بسازیم بعضی از اجزای تمدن غربی می‌تواند، جزئی از تمدن ما باشد ولی این غیر از این است که ما تمدن خودمان را به‌کلی کنار بگذاریم و دنباله‌رو تمدن غربی شویم.

*هدفم از طرح این مسائل به‌وجود آمدن نوعی گرایش بود. چرا این گرایش‌ها به‌وجود می‌آیند؟

باید تمدن اسلامی به‌طور کامل محقق شود. وقتی هنوز تمدن اسلامی کاملا تحقق نیافته است و برخی از کشورهای اسلامی در اصول اولیه خودشان هم مانده‌اند، بنابراین الان نمی‌توانیم از نوعی تطبیق بین تمدن غربی و تمدن اسلامی حرف بزنیم. کسانی که به تمدن اسلامی بیشتر اعتقاد دارند همین الان یک زمینه‌هایی را در درون تمدن خودمان می‌بینند یعنی یک جوان مسلمان فکر می‌کند برای حفظ هویت خود، خیلی چیزها را باید کنار بگذارد و به خیلی از چیزهای درون خود نگاه کند. مثل حجاب، یا الگو و سبک زندگی. بعضی‌ها حتی به سبک خانه‌سازی و شهرسازی‌های مدرن غربی انتقاد دارند و این کم کم شروع شده است ولی هنوز با جایی که ایده‌آل باشد، فاصله داریم.

*آقای دکتر در احیای تمدن نوین اسلامی در کشورهای اسلامی آیا کشوری هست که بتواند به ما کمک کند، یا ما باید خودمان به‌تنهایی اقدام کنیم؟

نه. کشورهای اسلامی در آن حدی نیستند که در زمینه تمدن‌سازی به ما کمک کنند و آن‌ها خیلی از ما عقب هستند. بحث من این است که ما در موج چهارم تمدن اسلامی در پیشرفته‌ترین وضع بیداری اسلامی قرار داریم. بقیه کشورها این جایگاه مطلوب را ندارند دلیل این امر هم این است که آن‌ها نظام سیاسی ندارند و یا نظام‌های سیاسی آن‌ها نظام‌های سیاسی اسلامی کاملی نیست و یا وابسته است.

*با توجه به مسئله جهانی شدن و تحولات منطقه چه آینده‌ای را برای انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی پیش‌بینی می‌کنید؟

ببینید در همین بحث جهانی شدن، غرب می‌خواهد همه ابعاد تمدنی خودش را به همه دنیا تحمیل کند و ما باید با این موضوع مقابله کنیم. در این هم شکی نیست که آینده از آن ماست. هم این نیرو را داریم و هم بشارت قرآن و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) مبنی بر این است. اما این کار سختی است فرشته‌ها از آسمان نمی‌آیند که به ما کمک کنند و ما باید خودمان این کار را انجام بدهیم. امام حسین (علیه‌السلام) ۷۲ نفر یار داشتند، ملائک می‌توانستند کمک بکنند اما آرمان امام حسین (علیه‌السلام) آن‌گونه تحقق پیدا نمی‌کرد پس خود انسان‌ها باید دگرگون شوند اراده کنند و برنامه‌ریزی داشته باشند اولین شرطش همین است که به این مجموعه فکری اعتقاد داشته باشند.

باید ببینند که این ظرفیت وجود دارد و نگویند این توهم است و بدانند ما یک چیزی هستیم و غربی‌ها یک چیز دیگر هستند و تمام امکانات و ظرفیت‌های خودمان را بشناسند و به آن اعتقاد داشته باشند و به آن عمل کنند. خیلی‌ها اصلا ظرفیت‌های تمدن اسلامی را نمی‌شناسند و اعتقادی ندارند که چنین ظرفیت‌هایی وجود دارد چه برسد به اینکه بخواهند به این موضوعات عمل کنند وقتی این‌ها در یک دایره بزرگ فرهنگ و تمدن غرب، غرق هستند چطور می‌توانند تمدن‌سازی کنند؟ فقط می‌توانند یک سری احکام جزئی یا خصوصی و یا شرعی خودشان را داشته باشند و عمل کنند. ذهنشان بیشتر از این کشش ندارد که وسیع‌تر فکر کنند.

*در چنین مواردی بحث اصلی این است که طرز فکر افراد عوض شود. اما وقتی با قشر عامه و غیرآکادمیک جامعه ارتباط بگیرید و بگویید باید ذهن‌ها تغییر کنند تا مشکلات ساده زندگی ما حل شود، عده‌ای می‌گویند امکان ندارد و امام زمان (عج) باید این موارد را حل کند!

انقلاب اسلامی نشان داده است که انقلاب می‌تواند یک قسمت متکاملی عصر ظهور اسلامی باشد یعنی وقتی ما این عصر را دینی می‌کنیم می‌توانیم گام‌هایی برداریم که جامعه ما مهدوی باشد

خیر. همه این‌ها حل‌شدنی است. نمی‌شود که عقل خودمان را تعطیل کنیم و همه چیز را به غرب ارجاع بدهیم. خود انقلاب اسلامی نشان داده است که انقلاب می‌تواند یک قسمت متکاملی عصر ظهور اسلامی باشد یعنی وقتی ما این عصر را دینی می‌کنیم می‌توانیم گام‌هایی برداریم که جامعه ما مهدوی باشد. این‌ها ضد هم نیستند. برخی می‌گویند جهان پر از فساد می‌شود و امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) همه را نجات می‌دهند. مرحوم مطهری در کتاب انقلاب مهدی نوشته‌اند که این‌گونه نیست و بشر باید به آن آمادگی برسد یعنی باید آماده باشد و به جایی برسد که به عدل، آزادی، نیاز دارد و باید انسان باور کند که نهادهای بین‌المللی موجود نمی‌توانند به بشر مساوات بدهند. این موضوع یک فهم عمیق می‌خواهد و برای داشتن این فهم باید کار کرد و زحمت کشید.

انتشار در:

دیدگاهتان را بنویسید