تیر ماه سالروز شهادت سید عبدالله بهبهانی فرصت خوبی برای مرور تاریخ فکری و پنهان تر مشروطه است ؛ در این میان بررسی مجدد شخصیت های عصر مشروطیت می تواند برای امروز راهگشا باشد.
پیروزی فرقه افراطی دمکرات و سپس نفوذ انگلستان در برخی نهادها و افکار مشروطه خواهان و در نهایت غلبه سلطنت پهلوی دست به دست هم داد تا تاریخ مشروطه و بالتبع برخی بازیگران عصر مشروطه بر اساس منافع و سیاست های گفته شده تفسیر و تعبیر شوند. هر چند وقوع انقلاب اسلامی توانست برای مدتی این جریان تاریخ نگاری را از انحصار در آورد، ولی بی تجربه گی این گروه و سپس هجمه شرق شناسی نوین به آنان تفکر رسمی حاکم بر مشروطه و تاریخ نگاری سکولار، دوباره جنگ را به آزمونی جدید مبدل نمود و این بار تاریخ و اندیشه های مشروطه آزمونی شد، برای اثبات خدمت و خیانت و عبرت ها و دعواهایی که سیاست به تاریخ حواله می داد.
در این رابطه طبیعی است که منزلت و نقش و تاثیر شخصیت های تاریخی ثابت نمانده و در این کشمکش ها جا به جا می گردد ؛
یکی از این شخصیت های تاثیر گذار مرحوم آیت الله سید عبدالله بهبهانی است. وی به دو دلیل مورد توجه تاریخ نگاری مشروطه قرار گرفته بود:
اول اشتباه و تحلیل نادرست و خطای بزرگ او در شکستن حکم تحریم تنباکوی میرزای شیرازی که دربار شاه و عوامل کمپانی رژی سخت از آن استقبال کردند و دوم خط به اصطلاح” اعتدالی” که از وی در برابر علمای مشروعه خواه درست نمودند. تا اینجای کار سید عبدالله در تاریخ نگاریها پر رنگ است اما به هر حال او عالم دینی است و حتی از نظر شخصیتی با صلابت و قوی، به نحوی که در برخی منابع به او لقب “شاه عبدالله” داده اند؛ اما جریان به اصطلاح اعتدالیون بعد از بیرون رفتن جریان مشروعه خواه یک مدعی گردن کلفت و خطرناک و فرصت طلب دیگر هم پیدا کرد و آن هم فرقه افراطی دمکرات و یا به تعبیر آن زمان اجتماعی – عامیون بود. گروهی که طیف وسیعی از جوانان پرشور مشروطه را در خود جا داده ولی دارای سران افراطی و حتی نزدیک به سیاست های خارجی داشت و اتفاقا این افراد با نفوذ کلی روحانیون با هر گرایش چه مشروعه و چه مشروطه را برای خود خطرناک می دانست و قتل علمای بزرگ مشروطه و از صحنه خارج کردن آنان بیشتر در تاریخ حول نام آنان می چرخد. لذا نقش سید شهید بخاطر دو مطلب مذکور به ناگهان در تاریخ مشروطه رنگ می بازد و خیلی ظریف و سربسته به قتل او اشاره شده و پرونده اش را می بندند.
خوب معلوم است اینگونه نورافکن انداختن بر تاریخ و روشن و تیره نشان دادن صحنه چقدر خاص و با جهت صورت گرفته است و درس هایی که این تاریخ به ما می دهد چقدر میتواند یک طرفه و سطحی باشد.
من نمیدانم موضوع قتل یا ترور و یا از همه مهمتر شهادت سید عبدالله بهبهانی چقدر میتواند کفاره اشتباه تاریخی بزرگ او در قیام تنباکو باشد ؛ ولی فکر می کنم و می دانم داستان بلند زندگی آن فقید سعید بخصوص آخر کارش می تواند درس عبرت مهمی برای برخی مدیران بلند پایه فعلی بخصوص در قوه مجریه باشد، تا بیشتر فکر کنند و عبرت بگیرند و به دوستی ها و دشمنی های شان با دقت زیادتری توجه کنند۰
این شباهت سازی از این رو به ذهن متبادر میشود که برخی از این گروه های سیاسی معاصر هم خودشان را مثل گروه سید عبدالله بهبهانی ، اعتدالی و از اعتدالیون می دانند و گروه رقیب را تندرو و افراطی!!