شهید مطهری ایرانیان را در سقوط اندلس دخیل می دانست ومعتقد بود که ایرانی ها در سقوط اندلس سهیم بودند، در صورت امکان این مورد را توضیح داده و بفرمایید که به حکم سنت الهی آیا امروز ما شامل تکرار این وضعیت برای خودمان هستم؟
جواب: مطلبی که فرمودید یعنی سقوط اندلس، تا جایی که من به یاد دارم از نظر استاد مطهری تمدن اسلامی اندلس از مهمترین ادوار و نشانه های پیشرفت و شکوه تمدن اسلامی در مقابل مغرب زمین است و ایشان سقوط آن را در کتاب انسان و سرنوشت جزیی مهم از عوامل «انحطاط مسلمین» می دانند ؛ اما به نظرم ، ایشان در جایی نگفته اند که ایرانیان در این سقوط و انحطاط مقصر می باشند. چرا ؟
چون اولا مرحوم استاد مطهری، انحطاط و سقوط اندلس را از نظر داخلی به یک سلسله عوامل درون زای فساد و تباهی فکری و اجتماعی پیوند زده و از نظر عامل بیرونی، خود اروپائیان و صلیبیون متعصب به قدر کافی انگیزه و نفرت و خوی وحشی گری نسبت به اسلام و مسلمین داشته اند و اسناد و مدارک تاریخی نیز به اندازه کافی در این زمینه وجود دارد.
و اما در مورد نقش ایرانیان ، مطلب عجیب و ادعایی سخت غیر علمی را مطرح می نمایید ؛ چرا که همگی می دانیم سقوط و یا «فتح قسطنطنیه» توسط سلطان محمد دوم ملقب به سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۳ میلادی صورت گرفته است و در مقابل این پیروزی بزرگ مسلمین علیه غرب صلیبی، آنان نیم قرن بعد در سال ۱۴۹۲میلادی بر اندلس مسلط گشتند و به نوعی تحقیر سقوط قبلی را با آزار و شکنجه و فشار و تضییقات فرهنگی مسلمانان به زعم خود جبران نمودند؛ اما نکته قابل توجه اینجاست که در این زمان در شرق عالم اسلامی، ایران صفوی حتی ظهور هم ننموده است و طلوع صفویان و استقلال مجدد ایران در سایه مذهب تشیع بعد از این تحولات تاریخی است و البته ایران تا دهه های آتی به امور داخلی خودش دل مشغول داشته و از طرفی نیروی قدرتمند و البته طماع و ایدئولوژیک یعنی امپراطوری عثمانی هم بین ایران صفوی و اروپا جدید همچون دیواری آهنین حائل بود و لذا ایران نه از نظر توان نظامی و یا موقعیت سیاسی و اجتماعی و نه از نظر جغرافیایی در شرایطی نبوده است که بخواهد تاثیری در اندلس داشته باشد.
اما درباره سنت تکرار تاریخ می توان گفت اگر شرایط و عوامل، مشابه بوده و مانع و عامل بازدارنده و تاثیر گذار جدیدی در کار نباشد ، این اتفاقات ، تکرار می شود ؛ هر چند به نظرم سیر حکومت و تمدن در مشرق اسلامی بخصوص ایران شیعی تفاوت های زیادی با مغرب اسلامی و اندلس داشته و دارد و از این نظر شبیه سازی کاملی شاید صورت نگرفته باشد. البته تفاوت زمانه و تحول ماهیت دشمنی «غرب صلیبی» با «غرب سکولار» هم بایستی در نظر گرفته شود.
لازم به یادآوری است تاثیرات و تبادلات علمی بین مغرب اسلامی با مشرق اسلامی خود سخن دیگری است و فصل مهمی در تاریخ علم اسلامی است.